Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
juries
U
هیات منصفه
jury
U
هیات منصفه
grand jury
U
هیات منصفه عالی
jury man
U
عضو هیات منصفه
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
juror
U
عضو هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
verdicts
U
رای هیات منصفه
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
spokeswoman
U
سخنگوی زن
spokeswomen
U
سخنگوی زن
atm
U
ماشین سخنگوی خودکار
native speaker
U
سخنگوی زبان مادری
native speaker
U
سخنگوی بخوبی زبان مادری
juries
U
هیئت منصفه
petty jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت منصفه
trial jury
U
هیئت منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
juror
U
عضو هیئت منصفه
jurors
U
عضو هیئت منصفه
forelady
U
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
withdrawing a juror
U
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
boarded
U
هیات
board
U
هیات
council
U
هیات
bodies
U
هیات
party
U
هیات
missions
U
هیات
councils
U
هیات
mission
U
هیات
corps
U
هیات
body
U
هیات
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
deputations
U
هیات نمایندگان
directorates
U
هیات مدیره
deputation
U
هیات نمایندگان
fact finding body
U
هیات تحقیق
executive committee
U
هیات اجرایی
executive committee
U
هیات رئیسه
executive commission
U
هیات مجریه
executive commission
U
هیات رئیسه
legislative assembly
U
هیات مقننه
managing commission
U
هیات مدیره
the ministry
U
هیات وزیران
selection board
U
هیات گزینش
directorate
U
هیات مدیره
cabinets
U
هیات دولت
sovereign
U
هیات رئیسه
cabinet
U
هیات دولت
delegations
U
هیات نمایندگان
sovereigns
U
هیات رئیسه
delegation
U
هیات نمایندگان
managing committee
U
هیات مدیره
managing committee
U
هیات رئیسه
board of directors
U
هیات مدیره
board of directors
U
هیات نظار
board of conciliation
U
هیات مصالحه
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
governing body
U
هیات حاکمه
governing bodies
U
هیات حاکمه
legislatures
U
هیات مقننه
legislature
U
هیات مقننه
jury
U
هیات داوران
cabint
U
هیات وزرا
consular corps
U
هیات کنسولی
council of ministers
U
هیات وزیران
council of ministers
U
هیات وزرا
juries
U
هیات داوران
board of trutees
U
هیات امنا
board of trustee
U
هیات امناء
bench
U
هیات قضات محکمه
benches
U
هیات قضات محکمه
award
U
حکم هیات داوری
diplomatic corps
U
هیات نمایندگان سیاسی
awarded
U
حکم هیات داوری
awards
U
حکم هیات داوری
Privy Council
U
هیات مشاورین سلطنتی
officers
U
عضو هیات رئیسه
awarding
U
حکم هیات داوری
officer
U
عضو هیات رئیسه
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
election of the committee
U
انتخابات هیات رئیسه
chairmen
U
رئیس هیات مدیره
chairman
U
رئیس هیات مدیره
diplomatic bady
U
هیات سیاسی نمایندگان
law of pragnanz
U
قانون هیات گرایی
head of the mission
U
رئیس هیات اعزامی
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
chairman of the board of directors
U
رئیس هیات مدیره
diplomatic body
U
هیات نمایندگان سیاسی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
order in council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
bar council
U
هیات مدیره کانون وکلا
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
legislators
U
شارع عضو هیات مقننه
legislator
U
شارع عضو هیات مقننه
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
selection
U
دسته یا هیات انتخاب شده
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
selections
U
دسته یا هیات انتخاب شده
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
venire facias tot matrons
U
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
corporation
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
provcation
U
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
gestalt psychology
U
روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com