English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to come down U پایین امدن
look down U پایین امدن
descends U پایین امدن
to look down U پایین امدن
desceht U پایین امدن
descend U پایین امدن
swoop U بسرعت پایین امدن
flatten U نیم نت پایین امدن
swooped U بسرعت پایین امدن
dips U پایین امدن سرازیری
swoops U بسرعت پایین امدن
flattens U نیم نت پایین امدن
dip U پایین امدن سرازیری
swooping U بسرعت پایین امدن
slumping U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumped U یکباره پایین امدن یاافتادن
slump U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumps U یکباره پایین امدن یاافتادن
to get down U پایین امدن پیاده شدن
fall U فرو ریختن پایین امدن
give way U ضعف نشان دادن پایین امدن
romp U با جیغ وداد بازی کردن
romps U با جیغ وداد بازی کردن
romping U با جیغ وداد بازی کردن
romped U با جیغ وداد بازی کردن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
he was refused employment U کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
they had words U باهم نزاع کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
mullion=middle post U وادار
trumeau U وادار
muntin U وادار
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
induced U وادار کردن
forcing U وادار کردن
prompter U وادار کننده
prompters U وادار کننده
persuasive U وادار کننده
induces U وادار کردن
compelled U وادار کردن
suasive U وادار کننده
persuadable U وادار کردنی
endue U وادار کردن
induce U وادار کردن
persuade U وادار کردن
persuades U وادار کردن
force U وادار کردن
persuading U وادار کردن
enforce U وادار کردن
forces U وادار کردن
persuasible U وادار کردنی
compels U وادار کردن
compelling U وادار کردن
inducing U وادار کردن
impeller U وادار کننده
impel U وادار کردن
impellor U وادار کننده
transom U وادار افقی
enforcing U وادار کردن
compel U وادار کردن
impels U وادار کردن
he was made to go U وادار به رفتن شد
impelled U وادار کردن
inducible U وادار کردنی
impelling U وادار کردن
enforced U وادار کردن
enforces U وادار کردن
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
neutralized U وادار به بیطرفی شده
intimidates U با تهدید وادار کردن
intimidate U با تهدید وادار کردن
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
enforce U وادار کردن مجبورکردن
enforced U وادار کردن مجبورکردن
hustle U بزور وادار کردن
enforcing U وادار کردن مجبورکردن
hustled U بزور وادار کردن
hustles U بزور وادار کردن
hustling U بزور وادار کردن
enforces U وادار کردن مجبورکردن
incitation U وادار سازی اغوا
pacified U به صلح وادار کردن
entrap into U با اغفال وادار کردن به .....
pacifies U به صلح وادار کردن
to persuade in to an act U وادار بکاری کردن
coercing U بزور وادار کردن
coerces U بزور وادار کردن
pacify U به صلح وادار کردن
pacifying U به صلح وادار کردن
i made him go U او را وادار کردم برود
impellent U محرک وادار کننده
penance U وادار به توبه کردن
bring on U وادار به عمل کردن
pacification U به صلح وادار کردن
to make repeat U وادار به تکرار کردن
coerce U بزور وادار کردن
coerced U بزور وادار کردن
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
have U مجبور بودن وادار کردن
make U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
having U مجبور بودن وادار کردن
to persuade somebody of something U کسی را وادار به چیزی کردن
he acted from impluse U اورابکردن ان کار وادار کرد
makes U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
The party was latched on to him. He was saddled with the party. U میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
imprest U وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
trick someone into doing somethings U با حیله کسی را وادار به کاری کردن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to compel the attendance of a witness U وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
following my lead U یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
brian kellogg U پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
to pass on U امدن
succee U از پی امدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com