English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aging U سخت گردانی زمانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
Other Matches
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
regimental U گردانی
ramble U سر گردانی
rambled U سر گردانی
rambles U سر گردانی
transliteration U نویسه گردانی
hardening U سخت گردانی
thinning U رقیق گردانی
repeal U باز گردانی
data handling U داده گردانی
rectification U راست گردانی
revolvable U دور گردانی
rim drive U لبه گردانی
exception handling U استثنا گردانی
repeals U باز گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
runaround U دور سر گردانی
file handling U پرونده گردانی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
curing vessel U فرف سخت گردانی
hardening furnace U کوره سخت گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
cure rate U سرعت سخت گردانی
austemper U سخت گردانی حرارتی
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
case hardening U سخت گردانی سطحی
softening furnace U کوره نرم گردانی
hardening room U اطاق سخت گردانی
softening point U نقطه نرم گردانی
double hardening U سخت گردانی مضاعف
strain hadening U سخت گردانی سرد
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
case harden U سخت گردانی سطحی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
work hardening U سخت گردانی سرد
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
induction harening U سخت گردانی القائی
austemper U سخت گردانی باینیت
broken hardening U سخت گردانی شکسته
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
monomial U یک زمانی
onetime U یک زمانی
simultaneeity U هم زمانی
time limits U حد زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
timeline U خط زمانی
sometime U یک زمانی
time limit U حد زمانی
whilom U یک زمانی
time sense U حس زمانی
synchronization U هم زمانی
synchrony U هم زمانی
eternity U بی زمانی
eternities U بی زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
temporal U زمانی
time limits U محدوده زمانی
unit of time U واحد زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
timetabling U برنامه زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time scales U مقیاس زمانی
time scale U مقیاس زمانی
timetables U برنامه زمانی
timetabled U برنامه زمانی
timetable U برنامه زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
time lags U فاصله زمانی
time lags U تاخیر زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lag U تاخیر زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
time frames U چارچوب زمانی
time frame U چارچوب زمانی
vintage model U الگوی زمانی
timetrend U روند زمانی
timer switch U کلید زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time yield U تسلیم زمانی
time table U جدول زمانی
time study U بررسی زمانی
time slice U برش زمانی
time series U سریهای زمانی
time score U نمره زمانی
time schedule U برنامه زمانی
timeline U تسلسل زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
no longer U نه دیگر [زمانی]
pressure of time U فشار زمانی
time pressure U فشار زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U تقدم زمانی
time priority U اولویت زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time constant U ثابت زمانی
time base U مبدا زمانی
time bar U محدودیت زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
temporal sign U علامت زمانی
temporal maze U ماز زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time preference U رجحان زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time path U مسیر زمانی
time interval U فاصله زمانی
time horizon U افق زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time fire U تیر زمانی
time estimation U براورد زمانی
time error U خطای زمانی
in a short time U در اندک زمانی
time limit U محدوده زمانی
temporal U جسمانی زمانی
interval U فاصله زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
timed U زمانی موقعی
times U زمانی موقعی
schedules U برنامه زمانی
scheduled U برنامه زمانی
lapse U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
schedule U برنامه زمانی
lag U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر زمانی
time U زمانی موقعی
lags U تاخیر زمانی
flashback U وقفه زمانی
lapsing U فاصله زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
input time constant U ثابت زمانی اولیه
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
low time constant U ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
inductive time constant U ثابت زمانی القا
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
synchronised U انطباق زمانی داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com