English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
haze U گرفته بودن مغموم بودن
card U بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
mossy U خزه گرفته باتلاقی
matrix U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
remark U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
AC U گرفته شده است
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
overlay U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
intake U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
intakes U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
hoarse U گرفته
hoarser U گرفته
hoarsest U گرفته
solemn U گرفته موقرانه
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
quotation U بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
quotations U بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
measly U کرم گرفته
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
thick U گرفته
thicker U گرفته
thickest U گرفته
border U فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered U فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering U فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
wont U خو گرفته عادت
accustomed خو گرفته
addict خو گرفته معتاد
addicts U : خو گرفته معتاد
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
cola U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
colas U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
prussic acid U اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
mixed economies U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economy U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
filmier U غبار گرفته
filmiest U غبار گرفته
filmy U غبار گرفته
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
bush U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bushes U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
funky U بوی ناه گرفته
game U شکار گرفته شده
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
eerie U ترساننده گرفته
leaded U سرب گرفته
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
fustier U بو گرفته
fustiest U بو گرفته
fusty U بو گرفته
low spirited U گرفته
low-spirited U گرفته
dull U گرفته
dull U کندشدن گرفته
dulled U گرفته
dulled U کندشدن گرفته
duller U گرفته
duller U کندشدن گرفته
dullest U گرفته
dullest U کندشدن گرفته
dulling U گرفته
dulling U کندشدن گرفته
dulls U گرفته
dulls U کندشدن گرفته
rheumatic U رماتیسم گرفته
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
Other Matches
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
air less U گرفته
mistful U مه گرفته
heartsore U دل گرفته
darksome U گرفته
adopted U گرفته
brumous U مه گرفته
chock full U گرفته
choky U گرفته
comate U مه گرفته
uptight U گرفته
rancid U بو گرفته
muggy U گرفته
gruff U گرفته
clouded U گرفته
pokey U گرفته
sombrous U گرفته
addicted U خو گرفته
fogbound U مه گرفته
folded in mist U مه گرفته
bunged up U قی گرفته
muzzy U گرفته
aeruginous U زنگ گرفته
smoky U دود گرفته
hoarsely U بطور گرفته
began U دست گرفته
caught U گرفته شده
rainy U تر رگبار گرفته
pokier U گرفته دلگیر
fond U انس گرفته
fonder U انس گرفته
fondest U انس گرفته
derivative U گرفته شده
derivatives U گرفته شده
divorcee U زن طلاق گرفته
poky U گرفته دلگیر
divorcees U زن طلاق گرفته
pokiest U گرفته دلگیر
reposing upon U قرار گرفته بر
triste U گرفته محزون
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
in mourning U چرک گرفته
to d. itself U گرفته شدن
maggoty U کرم گرفته
medalled U مدال گرفته
mistful U میغ گرفته
mity U کزم گرفته
on the panel U جزوصورت گرفته
patinated U زنگار گرفته
patinous U کبره گرفته
tristful U گرفته محزون
blear U گرفته وتاریک
cerated U موم گرفته
drippy U هوای گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
blear eyes U چشمان قی گرفته
verminous U شپش گرفته
airless U گرفته یا دم کرده
assumed U بخود گرفته عاریتی
lowered U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
skims U شیر خامه گرفته
skimmed U شیر خامه گرفته
included U دور گرفته شده
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
foul house U چشمی گرفته لنگر
skim U شیر خامه گرفته
lowering U هوای گرفته وابری
lowers U هوای گرفته وابری
She was depressed. U دلش گرفته بود
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
lour U گرفته شدن عبوس
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
malty U خو گرفته به ابجو خوری
He was choking . U گلویش گرفته بود
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
in contemplation U درنظر گرفته شده
i had been caught U گرفته شده بودم
mucid U بوزک زده بو گرفته
my time is occupied U وقتم گرفته است
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
low-key U دارای صدای گرفته
low key U دارای صدای گرفته
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
underlying U در زیر قرار گرفته
applique U مورد استفاده قرار گرفته
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
borrowed money U پول قرض گرفته شده
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
claque U پول گرفته اند دست بزنند
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
I was bitten by a dog. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
endorsee U کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
speed traps U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
speed trap U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
cathectic U تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
ordinee U کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
cudbear U ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
mannerist U کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
orifice meter U روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
format U متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
formats U متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
raw silk U ابریشم خام [ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
if the knee is affected U اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
bayed U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
mixed government U حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
bays U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
transit duty U حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
board computer U یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
phlorizin U ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
v engine U موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
ithyphallic U وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
vee engine U موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
post implementation review U ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
centrifugal moisture equivalent U مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
wing photograph U نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
shuttle U ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
hazarded U طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazard U طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
x engine U موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
hazards U طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazarding U طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
phonolite U خاره اتش فشانی که تخته سنگ تازه ازموه گرفته ان چون چکش بخوردصدامیدهد
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
harrod domar equation U دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
heaping U مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaps U مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
galbanum U نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
heap U مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com