English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
short scope buoy U بویه پایه کوتاه
bail U چوب کوتاه افقی روی پایه
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
too much of a good thing U غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
perpendicular U ستونی
monostylous U یک ستونی
dyostyle U دو ستونی
columnar U ستونی
tristylous U سه ستونی
monostyle U یک ستونی
metronome U بکارمیرود
metronomes U بکارمیرود
column major order U بترتیب ستونی
column indicator U نشانگر ستونی
column graph U نمودار ستونی
histogram U نمودار ستونی
hexastyle U ایوان شش ستونی
trisyly U ساختمان سه ستونی
column chromatography U کروماتوگرافی ستونی
decastyle U ایوان ده ستونی
column binary U دودوئی ستونی
column binary U دودویی ستونی
trisyly U وضع سه ستونی
double column machine U دستگاه دو ستونی
dodecastyle U دوازده ستونی
column action U عمل ستونی
columnar structure U ساختمان ستونی
ibm card U کارت 08 ستونی
pentastyle U پنج ستونی
base width U عرض پایه پهنای پایه
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
stacked column chart U جدول ستونی انباشته
stacked column graph U نمودار ستونی انباشته
peripteral U بنای دور ستونی
eighty column card U کارت هشتاد ستونی
column screw press U پرس پیچی ستونی
octastyle U ایوان هشت ستونی
double column miller U دستگاه فرز دو ستونی
bar coding U علامت گذاری ستونی
bar chart U نمودار سطری یا ستونی
caryatid U ستونی که مجسمه زن باشد
frequency histogram U نمودار ستونی بسامد
column text chart U جدول متن ستونی
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
post drilling machine U دستگاه مته ستونی
y punch U سوراخ کارت ستونی .
cora U [سر ستونی در شکل زن جوان]
pillar box U صندوق پستی ستونی شکل
pillar boxes U صندوق پستی ستونی شکل
one hyndred percent column graph U نمودار یکصد درصد ستونی
telamon U ستونی که مجسمه مرد باشد
henostyle U [ستونی بین جرز درگاه]
Giant Order U شیوه غول ستونی [معماری]
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
knee and column milling machine U دستگاه فرز زانویی و ستونی
carolytic U [ستونی با آرایش برگ دار]
carolitic U [ستونی با آرایش برگ دار]
mixed column line chart U نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line graph U نمودار ستونی- خطی ترکیبی
four column friction screw press U پرس اصطکاکی چهار ستونی
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
to put a notice up U آگهیی را به تخته ای [ستونی] آویزان کردن
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
hydraulic ram U تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
galley U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
galley proof U نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
meniscus U سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
base piece U پایه پایه استقرار
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
in the room of U بجای
instead of U بجای
in return for U بجای
lieu U بجای
Instead of you U بجای تو
in exchange for U بجای
per pro U بجای
in his stead U بجای او
in lieu of U بجای
in payment of U بجای
vises U بجای
vices U بجای
vice U بجای
vice- U بجای
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
elsewhere U بجای دیگر
he succeeded his father U بجای پدرنشست
in place of U بجای درعوض
to pass for U قلمدادشدن بجای
quid pro quos U بجای عوض
instead U بجای اینکه
quid pro quo U بجای عوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
for U بجای از طرف
instead of celebrating U بجای جشن
in somebody's place U بجای کسی
stead U بجای بعوض
take your mirks U فرمان بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
O.K. U اصط لاحی که بجای
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of the other way around U بجای برعکس این
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of the reverse U بجای وارونه این
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of vice versa U بجای برعکس این
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
toleration U تحمل
tolerance U تحمل
good humor U تحمل
enduringness U تحمل
endurance U تحمل
longanimity U تحمل
passiveness U تحمل
tolerances U تحمل
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com