English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doubled columns U ستونهای مضاعف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coastal convoy U ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
pillars of corti U ستونهای کورتی
columnar basalt U ستونهای بازالت
parallel column U ستونهای موازی
snaking columns U ستونهای مارپیچی
packed columns U ستونهای پرشده
newspaper columns U ستونهای روزنامه
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
columnar basalt U ستونهای سیاه سنگی
pier U پایه نصب ستونهای ساختمانی
piers U پایه نصب ستونهای ساختمانی
pier mount U پایه نصب ستونهای ساختمانی
movement table U جدول حرکت ستونهای موتوری
sidelobe U ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
tabs U کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
tab U کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
mobile employment U استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
tabling U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
double line U خط مضاعف
double precision U مضاعف
duplex U مضاعف
duplexes U مضاعف
bilateral U مضاعف
double U مضاعف
doubled up U مضاعف
multiple U مضاعف
doubled U مضاعف
double word U کلمه مضاعف
duplexing U مضاعف سازی
double taxation U مالیات مضاعف
double salt U ملح مضاعف
double salt U نمک مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double precision U دقت مضاعف
two throw ladder U پلکان مضاعف
doubleword U کلمه مضاعف
doubly linked U با پیوند مضاعف
peak to peak voltage U ولتاژ مضاعف
fiddle blocks U قرقره مضاعف
duplexing U مضاعف کردن
duplex console U پیشانه مضاعف
duplex computer U کامپیوتر مضاعف
dual nationality U تابعیت مضاعف
dual density U تراکم مضاعف
doubliy U بطور مضاعف
double U مضاعف نمودن
birefringence U شکست مضاعف
double dissociation U گسست مضاعف
double diode U دیود مضاعف
double alternation U تناوب مضاعف
double beam U پرتو مضاعف
double density U تراکم مضاعف
double density U چگالی مضاعف
double decomposition U تجزیه مضاعف
double cropping U کشت مضاعف
double counting U محاسبه مضاعف
double bond U اتصال مضاعف
birefringence U انکسار مضاعف
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
doubled U مضاعف نمودن
double length U طول مضاعف
double length U با طول مضاعف
double lead screw U حلزونی مضاعف
double junction U اتصال مضاعف
double blowing U دمش مضاعف
binary U جفتی مضاعف
doubled up U مضاعف نمودن
double image U تصویر مضاعف
double beam U شعاع مضاعف نور
double contact lamp U لامپ با اتصال مضاعف
electrical double layer U لایه مضاعف الکتریکی
oversrike U چاپ مضاعف دخشه
double blind method U روش بی نام مضاعف
double irradiation technique U روش تاباندن مضاعف
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double tape U نوار مساحی مضاعف
double piston engine U موتور پیستون مضاعف
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double entry U دفتر داری مضاعف
double triode U لامپ تریود مضاعف
double linked list U لیست پیوندی مضاعف
doubled pawns U پیادهای مضاعف شطرنج
double density recording U ضبط تراکم مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double two high rolling mill U دستگاه نورد مضاعف دوبل
alum U سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
double filament lamp U لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
addend U عدد مضاعف عددافزوده شده
iceland spar U کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
polyene U ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
double buffering U روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
systyle U دارای ستونهای تنگ تنگ
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
side by side columns U ستونهای پهلو به پهلو
multiple U مضاعف چند ردیفه چند لولهای
duodide U دیود مضاعف دیود دوبل
doubled U مضاعف کردن دولا کردن
doubled up U مضاعف کردن دولا کردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
scitovsky double criterion U معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com