English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hindrance U سبب تاخیر
hindrances U سبب تاخیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acoustic U حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
acoustic U تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
lag U تاخیر
lag U تاخیر کردن
lag U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر
lagged U تاخیر کردن
lagged U تاخیر زمانی
lags U تاخیر
lags U تاخیر کردن
lags U تاخیر زمانی
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
tardier U دارای تاخیر
tardiest U دارای تاخیر
tardy U دارای تاخیر
retardation U تاخیر
stick U الصاق تاخیر
slippage U تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
tarried U تاخیر کردن
tarries U تاخیر کردن
tarry U تاخیر کردن
tarrying U تاخیر کردن
delay U تاخیر
delay U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay U به تاخیر انداختن
delaying U تاخیر
delaying U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delaying U به تاخیر انداختن
delays U تاخیر
delays U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delays U به تاخیر انداختن
postpone U به تاخیر انداختن
postponed U به تاخیر انداختن
postpones U به تاخیر انداختن
postponing U به تاخیر انداختن
postponement U تاخیر اندازی
postponements U تاخیر اندازی
dallied U تاخیر کردن
dallies U تاخیر کردن
dally U تاخیر کردن
dallying U تاخیر کردن
retard U تاخیر کردن
retarding U تاخیر کردن
retards U تاخیر کردن
tardiness U تاخیر ورود
linger U تاخیر کردن
lingered U تاخیر کردن
lingering U تاخیر کردن
lingers U تاخیر کردن
permutation U تاخیر
permutations U تاخیر
summaries U انجام شده بدون تاخیر
summary U انجام شده بدون تاخیر
time lag U تاخیر زمانی
time lag U زمان تاخیر
time lags U تاخیر زمانی
time lags U زمان تاخیر
delayed U به تاخیر افتاده
acoustic delay line U خط تاخیر دهنده صوتی
angle of lag U زاویه تاخیر
lag angle U زاویه تاخیر
arming delay U تاخیر در مسلح شدن
artificial delay line U خط تاخیر
average latency U تاخیر متوسط
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
cunctation U تاخیر
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
deferment U تاخیر
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
delay circuit U مدار تاخیر
delay en route U تاخیر در حین راه
delay en route U تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay equalizer U برابر کننده تاخیر
delay line U خط تاخیر
delay time U زمان تاخیر
delay zction firing U عمل احتراق با تاخیر
delayed a.v.c. U نافم خودکار صدا با تاخیر
delayed offside U تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
delayed opening U سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
demurrage U جریمه تاخیر
demurrage U جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
demurrage U خسارت تاخیر تخلیه کشتی
demurral U تاخیر
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
dilation U تاخیر
dilatoriness U تاخیر
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
external delay U تاخیر خارجی
height delay U زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
hysteresis U تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
ignition delay U تاخیر اختراق
ignition lag U تاخیر احتراق
Other Matches
mora U تاخیر
latency U تاخیر
lead lag relation U تاخیر
subsequence U تاخیر
supersedure U تاخیر
stator U تاخیر کن
inductive retardation U تاخیر القایی
lag coefficient U ضریب تاخیر
lag of phase U تاخیر فاز
seek delay U تاخیر پیگردی
non delay U ماسوره بی تاخیر
rotational delay U تاخیر چرخشی
retardment U درنگ تاخیر
retarder U تاخیر کننده
retardation coil U پیچک تاخیر
put over U تاخیر کردن
propagation delay U تاخیر انتشار
phase lag U تاخیر فاز
slow down U تاخیر کردن
lingerer U تاخیر کننده
non delay U بدون تاخیر
propagation delay U تاخیر پخش
hold off <idiom> U تاخیر کردن
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
magnetic lag U تاخیر مغناطیسی
valve lag U تاخیر سوپاپ
postponer U تاخیر انداز
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
magnetic delay U تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
His departure has been postponed for two days. U حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
Is the train from Leeds late? U آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
lay up U دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com