English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
Other Matches
to go to the shades U سایه افکندن در
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
obtenebrate U سایه افکندن بر
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
throwing U پرت کردن افکندن
throws U پرت کردن افکندن
throw U پرت کردن افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
shade U سایه دار کردن
shadings U سایه دار کردن
shades U سایه دار کردن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
upended U افکندن
upend U افکندن
droops U افکندن
drooping U افکندن
droop U افکندن
drooped U افکندن
upends U افکندن
upending U افکندن
bulldogs U برزمین افکندن
luminesce U پرتو افکندن
jettison U بیرون افکندن
project U پیش افکندن
radiating U شعاع افکندن
eradiate U پرتو افکندن
to cage up U در زندان افکندن
projected U پیش افکندن
jettisons U بیرون افکندن
jettisoning U بیرون افکندن
projects U پیش افکندن
to put in to prison U بزندان افکندن
jettisoned U بیرون افکندن
bulldog U برزمین افکندن
flings U افکندن پرتاب
cages U درزندان افکندن
radiated U پرتو افکندن
radiated U شعاع افکندن
imprisons U بزندان افکندن
radiates U پرتو افکندن
radiates U شعاع افکندن
to give into custody U درزندان افکندن
imprisoning U بزندان افکندن
put in jail U در زندان افکندن
to turn orclap by the heels U درزندان افکندن
imprison U بزندان افکندن
cage U درزندان افکندن
radiating U پرتو افکندن
radiate U شعاع افکندن
radiate U پرتو افکندن
springe U دام افکندن
illuminate U پرتو افکندن
illuminates U پرتو افکندن
illuminating U پرتو افکندن
to commit to prison U درزندان افکندن
fling U افکندن پرتاب
flinging U افکندن پرتاب
to hew down U بزمین افکندن
traject U ورا افکندن
shaft U تیرانداختن پرتو افکندن
stomach throw U افکندن حریف از پشت
shafts U تیرانداختن پرتو افکندن
shedding U انداختن افشاندن افکندن
sheds U انداختن افشاندن افکندن
net U اصلی بدام افکندن
nets U اصلی بدام افکندن
giving U شرح دادن افکندن
gives U شرح دادن افکندن
nett U اصلی بدام افکندن
give U شرح دادن افکندن
shed U انداختن افشاندن افکندن
screening, screenings U روی پرده افکندن
look to the future U باینده نظر افکندن
to pour rays U پرتو افکندن یا پاشیدن
abode U رحل اقامت افکندن
abodes U رحل اقامت افکندن
To puff with pride. <proverb> U باد در کلاه افکندن.
screens U روی پرده افکندن
screen U روی پرده افکندن
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
screened U روی پرده افکندن
quoit U بازی میخ و حلقه افکندن
To cast a glance at something. U به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
shadowing U سایه
auspices U سایه
sunshades U سایه
shade U سایه
shadiness U سایه
shadowed U سایه
shades U سایه
shadowless U بی سایه
sunshade U سایه
shadings U سایه
umber U سایه
cleek U سایه
umbra U سایه
umbrage U سایه
shadow U سایه
thanks to..... U در سایه
shadows U سایه
shading U سایه
halftone U سایه رنگ
shadowed U شدو سایه
umbriferous U سایه افکن
canopies U سایه بان
umbrageous U سایه دار
sombre U سایه دار
overcast U سایه انداختن
half tone U سایه روشن
bower U سایه بان
bowers U سایه بان
sciagraphy U سایه نگاری
To cast a shadow . U سایه انداختن
shades U سایه انداختن
shady U سایه دار
canopy U سایه بان
halation U نیم سایه
shadow U شبح سایه
penumbra U سایه روشن
half shadow U نیم سایه
sciamachy U جنگ با سایه
penumbra U نیم سایه
shadings U سایه انداختن
somber U سایه دار
silhouette target U سایه هدف
lighting U سایه روشن
shadowed U شبح سایه
adumbral U سایه افکن
shadings U سایه بان
shaded <adj.> U سایه دار
shadow U شدو سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
shading U سایه زنی
tones U سایه روشن
kinema or cin U سایه نما
tone U سایه روشن
kinephantoscope U سایه نما
shadeless U بدون سایه
shader U سایه رنگ زن
umber U سایه انداختن
shade U سایه بان
bowery U سایه دار
boxed cornice U سایه بان
shadowy <adj.> U سایه دار
tinges U سایه رنگ
shading U سایه اندازی
shadows U شدو سایه
shadowing U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
shadowy U سایه مانند
light and shade U سایه روشن
shadowy U سایه افکن
tinge U سایه رنگ
shadows U شبح سایه
drop shadow U سایه برجسته
shadow play U نمایش سایه ها
tone U سایه رنگ
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
hatching U سایه زنی
shadowlike U سایه مانند
shades U سایه بان
adumbration U سایه افکنی
shady [place] <adj.> U سایه دار
To cast a shadow. U سایه انداختن
shade U سایه انداختن
halftones U سایه رنگ
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
shades U جای سایه دار
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
thank you U سایه شما کم نشود
gray scale U مقیاس سایه زنی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
tintless U بدون سایه رنگ
shady U سایه افکن مشکوک
pencilled U بامداد سایه زده
contrasted U زمینه طرح و سایه
half tone U سایه روشن زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com