English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pekingese U ساکن شهر پکن زبان ولهجه مردم پکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pekineses U زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekingeses U زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekinese U زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
on the tongues of men U سر زبان مردم
finnish U زبان مردم فنلاند
albanian U زبان یا مردم البانی
korean U زبان مردم کره
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
ionic U وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
dead U ساکن
dweller U ساکن
abider U ساکن
inmate U ساکن
waveless U ساکن
inert U ساکن
lodger U ساکن
lodgers U ساکن
inmates U ساکن
static U ساکن
abiding U ساکن
stillest U ساکن
stiller U ساکن
still U ساکن
occupiers U ساکن
occupier U ساکن
irenic U ساکن
residing U ساکن
quiescent U ساکن
habitant U ساکن
stills U ساکن
stationary U ساکن
occupants U ساکن
statist U ساکن
resident U ساکن
denizen U ساکن
denizens U ساکن
residents U ساکن
slack water U اب ساکن
occupant U ساکن
inhabitant U ساکن
domiciled U ساکن
resting U ساکن
dwelling U ساکن
dwellings U ساکن
stilly U ساکن
pacific U اقیانوس ساکن
freemen U ساکن شهر
Aborigine ساکن اولیه
pekingeses U ساکن شهرپکن
hellion U ساکن جهنم
isthmic U ساکن تنگه
isthmian U ساکن تنگه
easterners U ساکن مشرق
nonresidence U غیر ساکن
indwell U ساکن شدن
idle position U وضعیت ساکن
mountaineer U ساکن کوه
mountaineers U ساکن کوه
dwelt U ساکن بود
abhide U ساکن شدن
libyan U ساکن لیبی
northern U ساکن شمال
lunarian U ساکن ماه
level point U سطح اب ساکن
levantine U ساکن خاور
pekineses U ساکن شهرپکن
levanter U ساکن خاور
pekinese U ساکن شهرپکن
easterner U ساکن مشرق
quiet U ساکن خاموش
woodsy U ساکن جنگل
quietest U ساکن خاموش
abides U ساکن شدن
colonised U ساکن شدن در
colonises U ساکن شدن در
colonising U ساکن شدن در
colonize U ساکن شدن در
colonizing U ساکن شدن در
townies U ساکن شهر
colonized U ساکن شدن در
abided U ساکن شدن
people U ساکن شدن
electrostatics U الکتریسیته ساکن
earthling U ساکن جهان
domiciled in tehran U ساکن تهران
dead load U بار ساکن
abide U ساکن شدن
peopling U ساکن شدن
peoples U ساکن شدن
peopled U ساکن شدن
townie U ساکن شهر
colonizes U ساکن شدن در
settle U ساکن کردن
bedlamite U ساکن تیمارستان
calm U ساکت ساکن
calmed U ساکت ساکن
calmer U ساکت ساکن
calmest U ساکت ساکن
calming U ساکت ساکن
calms U ساکت ساکن
freeman U ساکن شهر
hibernian U ساکن ایرلند
breake contact U کنتاکت ساکن
settles U ساکن کردن
inhabit U ساکن شدن
inhabiting U ساکن شدن
inhabits U ساکن شدن
denizen U ساکن کردن
denizens U ساکن کردن
chthonic U ساکن زیرزمین
chthonian U ساکن زیرزمین
hospitaler U ساکن بیمارستان
state of rest U حالت ساکن
dwells U ساکن بودن
static electricity U برق ساکن
townee U ساکن شهر
static electricity U الکتریسیته ساکن
static charge U برق ساکن
staticize U ساکن کردن
stationary bed U بستر ساکن
stationary phase U فاز ساکن
dwelled U ساکن بودن
standing wave U موج ساکن
dwell U ساکن بودن
seasider U ساکن دریاکنار
silvicolous U ساکن جنگل
rusticate U ساکن ده شدن
rest position U وضعیت ساکن
rest mass U جرم ساکن
sojourner U ساکن موقتی
stagirite U ساکن شهر
populate U ساکن شدن
populates U ساکن شدن
populating U ساکن شدن
to animals U ساکن زمین
pelagic U ساکن دریا
static friction U اصطکاک ساکن
stationary wave U موج ساکن
steady U ساکن شدن
steadied U ساکن شدن
steadies U ساکن شدن
nonresidency U غیر ساکن
steadying U ساکن شدن
suburbanite U ساکن حومه
sylvan U ساکن جنگل
steadiest U ساکن شدن
boring stay U قسمت ساکن مقابل
pelagian U دریانشین ساکن دریا
standard U قسمت ساکن دستگاه
rest mass of the electron U جرم ساکن الکترون
standards U قسمت ساکن دستگاه
exurbanite U ساکن خارج شهر
sybarite U ساکن شهر سیباریس
teutonize U ساکن المان کردن
rain worm U ساکن زمین دنیوی
slummer U ساکن محلات کثیف
electro statics U علم برق ساکن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com