English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
over housed U ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
manor U خانه بزرگ
manors U خانه بزرگ
the man of the house U مرد یا خانه بزرگ
oversize U اندازه بزرگ
larged sized U اندازه بزرگ
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
biblical proportions U به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
super U بسیار خوب بزرگ اندازه
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
abac scale U وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور
microprocessor U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
microprocessors U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
slices U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
denizens U ساکن
inmate U ساکن
stationary U ساکن
inmates U ساکن
denizen U ساکن
irenic U ساکن
resident U ساکن
static U ساکن
slack water U اب ساکن
residing U ساکن
lodger U ساکن
habitant U ساکن
dead U ساکن
domiciled U ساکن
inhabitant U ساکن
residents U ساکن
abider U ساکن
dweller U ساکن
lodgers U ساکن
stills U ساکن
occupant U ساکن
abiding U ساکن
stillest U ساکن
stiller U ساکن
still U ساکن
occupier U ساکن
dwelling U ساکن
resting U ساکن
quiescent U ساکن
inert U ساکن
dwellings U ساکن
statist U ساکن
occupiers U ساکن
occupants U ساکن
stilly U ساکن
waveless U ساکن
freeman U ساکن شهر
colonizes U ساکن شدن در
northern U ساکن شمال
freemen U ساکن شهر
hospitaler U ساکن بیمارستان
colonised U ساکن شدن در
abides U ساکن شدن
abided U ساکن شدن
dead load U بار ساکن
steadied U ساکن شدن
colonize U ساکن شدن در
colonized U ساکن شدن در
Aborigine ساکن اولیه
colonising U ساکن شدن در
colonises U ساکن شدن در
abhide U ساکن شدن
pelagic U ساکن دریا
static electricity U الکتریسیته ساکن
domiciled in tehran U ساکن تهران
woodsy U ساکن جنگل
earthling U ساکن جهان
static charge U برق ساکن
suburbanite U ساکن حومه
nonresidency U غیر ساکن
staticize U ساکن کردن
stationary bed U بستر ساکن
stationary phase U فاز ساکن
stationary wave U موج ساکن
nonresidence U غیر ساکن
steadying U ساکن شدن
steady U ساکن شدن
steadiest U ساکن شدن
indwell U ساکن شدن
dwells U ساکن بودن
hibernian U ساکن ایرلند
populate U ساکن شدن
populates U ساکن شدن
populating U ساکن شدن
hellion U ساکن جهنم
abide U ساکن شدن
pekinese U ساکن شهرپکن
pekineses U ساکن شهرپکن
lunarian U ساکن ماه
pekingeses U ساکن شهرپکن
electrostatics U الکتریسیته ساکن
dwell U ساکن بودن
static friction U اصطکاک ساکن
dwelled U ساکن بودن
steadies U ساکن شدن
easterner U ساکن مشرق
inhabits U ساکن شدن
libyan U ساکن لیبی
settles U ساکن کردن
breake contact U کنتاکت ساکن
rusticate U ساکن ده شدن
settle U ساکن کردن
idle position U وضعیت ساکن
rest position U وضعیت ساکن
rest mass U جرم ساکن
stagirite U ساکن شهر
peopling U ساکن شدن
peoples U ساکن شدن
standing wave U موج ساکن
level point U سطح اب ساکن
levantine U ساکن خاور
seasider U ساکن دریاکنار
inhabit U ساکن شدن
townee U ساکن شهر
isthmic U ساکن تنگه
inhabiting U ساکن شدن
isthmian U ساکن تنگه
pacific U اقیانوس ساکن
levanter U ساکن خاور
denizen U ساکن کردن
sojourner U ساکن موقتی
denizens U ساکن کردن
silvicolous U ساکن جنگل
townie U ساکن شهر
townies U ساکن شهر
calm U ساکت ساکن
easterners U ساکن مشرق
calmest U ساکت ساکن
calming U ساکت ساکن
calms U ساکت ساکن
peopled U ساکن شدن
people U ساکن شدن
quietest U ساکن خاموش
chthonian U ساکن زیرزمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com