Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Dont spoil the child .
U
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
You can rest assured.
U
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
cease loading
U
پر نکنید
keep at it
U
ول نکنید
NO PARKING
U
پارک نکنید!
hold hard
U
عجله نکنید
neglect
U
دیدبانی نکنید
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
Stop pushing!
U
عاجز نکنید !
exclude me.
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Don't cut it too short.
زیاد کوتاه نکنید.
if you don't watch it
U
اگر احتیاط نکنید
Do not include me
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Dont count (bank)on me.
U
روی من حساب نکنید
leave me out
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
U
تکان نخورید (حرکت نکنید )
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
do not waste your breath
U
خودتان را بیخود خسته نکنید
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
Do not do any thing without due reflection .
U
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
mind your eye
U
ملتفت باشید
look sharp
U
زود باشید
hurry up
U
زود باشید
be a man
U
مردانگی داشته باشید
perhaps you have seen it
U
شاید انرادیده باشید
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
Please make yourself comfortable.
U
لطفا" راحت باشید
depend upon it
U
خاطر جمع باشید
keep your peck up
U
جرات داشته باشید
you might have come
U
باید امده باشید
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
leave me alone
U
کاری بمن نداشته باشید
readied
U
حاضربه تیر حاضر باشید
look to your manner
U
موافب اطوار خود باشید
readying
U
حاضربه تیر حاضر باشید
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
perhaps you have seen it
U
ممکن است انرادیده باشید
ready
U
حاضربه تیر حاضر باشید
he had need remember
U
بایستی بخاطر داشته باشید
stick to your work
U
بکار خود مشغول باشید
Be of good courage .
U
قوت قلب داشته باشید
readies
U
حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap
U
هیچ پروا نداشته باشید
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
skip it
U
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
mind your p's and qs
U
در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
Would you wait for me, please?
U
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
awakened
U
بیدار
open eyed
U
بیدار
wakeing
U
بیدار
awake
U
بیدار
awoke
U
بیدار
awakes
U
بیدار
awaking
U
بیدار
woke
U
بیدار شد
wakeful
U
بیدار
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
be patient to all men
U
با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
daw
U
بیدار کردن
awaken
U
بیدار شدن
take to
U
بیدار کردن
awakener
U
بیدار کننده
to wake up
U
بیدار شدن
broad a wake
U
کاملا بیدار
waker
U
بیدار کننده
waken
U
بیدار کردن
awakens
U
بیدار کردن
wakened
U
بیدار کردن
wakened
U
بیدار شدن
wakening
U
بیدار کردن
wakening
U
بیدار شدن
wakens
U
بیدار کردن
wakens
U
بیدار شدن
wanener
U
بیدار کننده
to be up
U
بیدار بودن
waken
U
بیدار شدن
to stay up
U
بیدار ماندن
awakens
U
بیدار شدن
arousing
U
بیدار کردن
arouses
U
بیدار کردن
awake
U
بیدار ماندن
awakes
U
بیدار شدن
awake
U
بیدار شدن
awaking
U
بیدار شدن
awaking
U
بیدار ماندن
awakes
U
بیدار ماندن
night bird
U
مرغ شب بیدار
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
wide awake
U
کاملا بیدار
wide-awake
U
کاملا بیدار
hypnopompic
U
خواب و بیدار
sit up
U
بیدار ماندن
awaken
U
بیدار کردن
to wake
U
بیدار شدن
arouse
U
بیدار کردن
aroused
U
بیدار کردن
awakening
U
بیدار کننده
You should always be careful walking alone at night.
U
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
hit the deck
<idiom>
U
از خواب بیدار شدن
waked
U
از خواب بیدار کردن رد پا
outwatch
U
بیشتر بیدار ماندن از
rewake
U
دوباره بیدار کردن
wake
U
از خواب بیدار کردن رد پا
get out of bed on the wrong side
<idiom>
U
ازدنده چپ بیدار شدن
rouse out
U
بیدار کردن افراد
wakes
U
از خواب بیدار کردن رد پا
vigilant
U
گوش بزنگ بیدار
reveille
U
طبل بیدار باش
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Wake not a sleeping lion .
<proverb>
U
شیر خفته را بیدار نکن.
He woke up (got up).
U
بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
whist
U
ساکت
sh
U
ساکت
soundless
U
ساکت
serene
U
ساکت
cut it out
<idiom>
U
ساکت شو
shush
U
ساکت
lown
U
ساکت
tacet
U
ساکت
quieter
U
ساکت تر
at pause
U
ساکت
tace
U
ساکت
acquiescent
U
ساکت
sockets
U
ساکت
dormant
U
ساکت
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
rouses
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
to have someone wake you up
U
بگذارید کسی شما را بیدار کند
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
rouse
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
the sea was lulled
U
دریا ساکت شد
imperturbable
U
خونسرد ساکت
quietened
U
ساکت کردن
quietening
U
ساکت کردن
quietens
U
ساکت کردن
Dry up!
U
ساکت باش!
quieten
U
ساکت کردن
h!
U
ساکت باش
he stood still
U
ساکت ایستاد
Stop talking!
<idiom>
U
ساکت باش!
Shush!
<idiom>
U
ساکت باش!
to put down
U
ساکت کردن
quiet
U
ساکت کردن
stiller
U
خاموش ساکت
whish
U
ساکت باش
keep quiet
<idiom>
U
ساکت ماندن
stillest
U
خاموش ساکت
stills
U
خاموش ساکت
silent
U
ساکت بیصدا
tace
U
ساکت باش
mutely
U
بطور ساکت
quietest
U
ساکت کردن
tacet
U
ساکت باش
shush
U
ساکت کردن
mum
U
ساکت بودن
talk down
U
ساکت کردن
Quiet!silence!
U
خاموش ( ساکت ) !
mums
U
ساکت بودن
keep still
U
ساکت باش
input socket
ساکت ورودی
still
U
خاموش ساکت
Keep quiet!
<idiom>
U
ساکت باش!
silence
U
ساکت کردن
lulled
U
ساکت شدن
lulling
U
ساکت شدن
lulls
U
ساکت شدن
calming
U
ساکت ساکن
hush
U
ساکت ارام
to lie dormant
U
ساکت بودن
lull
U
ساکت شدن
calmest
U
ساکت ساکن
calm
U
ساکت ساکن
calmed
U
ساکت ساکن
silenced
U
ساکت کردن
whist
U
ساکت کردن
calmer
U
ساکت ساکن
silencing
U
ساکت کردن
silences
U
ساکت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com