English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leaves of absence U ایام ترک خدمت
leave of absence U ایام ترک خدمت
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
furlough U مرخصی سرباز مرخصی دادن
translation tables U جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
flops U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops U اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
wait on U خدمت رسیدن و خدمت کردن
timed U ایام
times U ایام
time U ایام
running days U ایام هفته
ball U ایام خوش
christmastide U ایام کریسمس
f. times U ایام قدیم
holy day U ایام متبرکه
days of grace U ایام مهلت
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
triduum U سه روز ایام ثلاثه
dole U حق بیمه ایام بیکاری
vacationist U گشتگر ایام تعطیلات
workweek U ایام کار درهفته
feria U یکی از ایام هفته
workmen's compensation insurance U بیمهء ایام کار
vacationer U گشتگر ایام تعطیلات
Yuletide U ایام عید تولد عیسی
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
salad days U ایام جوانی وبی تجربگی
halcyon U ایام خوب گذشته روز ارام
ash wednesday U اولین روز ایام روزهء مسیحیان
whitsuntide U سه روز اول ایام عید گلریزان
mummer U هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
wait upon U پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
vacation U مرخصی
dismission U مرخصی
dismissals U مرخصی
leaves of absence U مرخصی
furlough U مرخصی
vacations U مرخصی
leave of absence U مرخصی
permission U مرخصی
dismissal U مرخصی
leave U مرخصی
surlough U مرخصی
leaving U مرخصی
off time U مرخصی
to take a vacation U مرخصی گرفتن
liberty U مرخصی 84 ساعته
to be away on vacation [American] U داشتن مرخصی
He has a day off. U او مرخصی دارد.
recesses U مرخصی گرفتن
furlough U مرخصی سرباز
annual leave U مرخصی سالانه
to be away on vacation [American] U در مرخصی بودن
surlough U مرخصی دادن
furlough U حکم مرخصی
be on leave U در مرخصی بودن
liberties U مرخصی 84 ساعته
to take leave U مرخصی گرفتن
sick leave U مرخصی استعلاجی
vacations U مرخصی گرفتن
vacations U مرخصی مهلت
emergency leave U مرخصی اضطراری
leave with pay U مرخصی با حقوق
leaving U اذن مرخصی
vacation U مرخصی گرفتن
leave U اذن مرخصی
liberty men U افراد مرخصی
vacation U مرخصی مهلت
compassionate leave U مرخصی ارفاقی
vacationer U مرخصی رونده
vacationist U مرخصی رونده
he is on leave U او در مرخصی است
recess U مرخصی گرفتن
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
To take a night off . U یک شب از کار مرخصی گرفتن
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
leave taking U کسب اجازه مرخصی
I want to take a couple of days off . U یک ردوروز مرخصی می خواهم
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
to get one's ricket U ورقه مرخصی گرفتن
to take ones farewell of U اجازه مرخصی گرفتن از
ashore U رفتن به مرخصی دریایی
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
leave with pay U مرخصی با استفاده ازحقوق
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
releases U برگ مرخصی ازاد کردن
leave U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
release U برگ مرخصی ازاد کردن
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
released U برگ مرخصی ازاد کردن
sit back <idiom> U راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
leaving U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
dog days U ایام بین اول ژوئیه تا اول سپتامبر که هوا بسیار گرم است
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
prediction U محاسبه
computations U محاسبه
predictions U محاسبه
slide rules U خط کش محاسبه
analysis U محاسبه
slide rule U خط کش محاسبه
calculation U محاسبه
computing U محاسبه
computation U محاسبه
compute U محاسبه کردن
computes U محاسبه کردن
design U طرح و محاسبه
recalculation U تجدید محاسبه
miscalculation U محاسبه اشتباه
miscalculations U محاسبه اشتباه
double counting U محاسبه مضاعف
computations U نتیجه محاسبه
designs U طرح و محاسبه
uncomputable U محاسبه ناپذیر
computability U قابلیت محاسبه
account U محاسبه نمودن
arithmetic unit U واحد محاسبه
computable U محاسبه پذیر
accounting price U قیمت محاسبه
predicted U محاسبه شده
engineer's scale U خط کش محاسبه مهندسی
unit of account U واحد محاسبه
calculated field U فیلد محاسبه
calculating machine U ماشین محاسبه
approximation U محاسبه ملایم
nautical slide rule U خط کش محاسبه دریایی
calculation sheet U برگ محاسبه
computation U نتیجه محاسبه
computational U مربوط به یک محاسبه
computational U اشتباه در محاسبه
approximations U محاسبه ملایم
calk U محاسبه کردن
design load U بارمبنای محاسبه
computed U محاسبه کردن
dyscalculia U محاسبه پریشی
cam calculation U محاسبه کرو
calculating factor U ضریب محاسبه
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
tallied U محاسبه چوب خط زدن
tally U محاسبه چوب خط زدن
incomputable U غیر قابل محاسبه
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
tallying U محاسبه چوب خط زدن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
integral calculus U محاسبه انتگرال [ریاضی]
predicted U از قبل محاسبه شده
tallies U محاسبه چوب خط زدن
recalculation method U روش محاسبه عدد
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
computable function U تابع محاسبه پذیر
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
computed price U قیمت محاسبه شده
calculated altitude U ارتفاع محاسبه شده
computations U نتیجه شمارش محاسبه
natural recalculation U محاسبه مجدد طبیعی
automatic recalculation U محاسبه مجدد خودکار
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com