Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meet
U
نشست نشست گاه
meets
U
نشست نشست گاه
souvenirs
U
ره اورد
antagonist
U
هم اورد
antagonists
U
هم اورد
rival
U
هم اورد
gift
U
ره اورد
gifts
U
ره اورد
flotsam
U
اب اورد
corrival
U
هم اورد
souvenir
U
ره اورد
competitors
U
هم اورد
competitor
U
هم اورد
rivaled
U
هم اورد
supplements
U
پس اورد هم اورد
supplementing
U
پس اورد هم اورد
supplemented
U
پس اورد هم اورد
supplement
U
پس اورد هم اورد
rivaling
U
هم اورد
rivalled
U
هم اورد
rivalling
U
هم اورد
moraine
U
یخ اورد
rivals
U
هم اورد
resulting
U
دست اورد
grievous
U
اندوه اورد
result
U
دست اورد
consequences
U
دست اورد
presented
U
ره اورد اهداء
present
U
ره اورد اهداء
presenting
U
ره اورد اهداء
presents
U
ره اورد اهداء
jetsam
U
کالای اب اورد
resulted
U
دست اورد
consequence
U
دست اورد
sizes
U
بر اورد کردن
size
U
بر اورد کردن
adversaries
U
مبارز هم اورد
snowdrifts
U
برف باد اورد
snowdrift
U
برف باد اورد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
he called his kindred together
U
خوبشاوندان خودرافراهم اورد
he brought more money
U
باز پول اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
epispastic
U
مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
he brought more money
U
قدری دیگر پول اورد
he lined up his men
U
مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
can one p a soul out of hell?
U
ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
scissors
U
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
teething ring
U
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
consolidation
U
نشست
fouling
U
ته نشست
settletment
U
نشست
settlement of the dam
U
نشست سد
meeting
U
نشست
meetings
U
نشست
seance
U
نشست
seepage
U
نشست
leakage
U
نشست
precipitation
U
ته نشست
settlements
U
نشست
settlement
U
نشست
sediments
U
ته نشست
sitting
U
نشست
symposiums
U
هم نشست
slump
U
نشست
slumped
U
نشست
slumping
U
نشست
sessions
U
نشست
slumps
U
نشست
deposition
U
ته نشست
depositions
U
ته نشست
symposia
U
هم نشست
symposium
U
هم نشست
trims
U
نشست
trimmest
U
نشست
trim
U
نشست
sittings
U
نشست
siting
U
نشست
sediment
U
ته نشست
session
U
نشست
leakages
U
نشست
seep in
U
نشست کردن
shore formation
U
ته نشست دریاچهای
precipitated rocks
U
سنگهای ته نشست
rate of deposition
U
سرعت ته نشست
settlement of the foundation
U
نشست پی گاه
sinking
U
استهلاک نشست
settlement ratio
U
نسبت نشست
oil residue
U
ته نشست روغن
sinkable
U
نشست کردنی
special session
U
نشست ویژه
deposits
U
ته نشست ته نشین
closed meeting
U
نشست مسدود
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
soft spot
U
ناحیه نشست
to cave in
U
نشست کردن
trim aft
U
نشست پاشنه
trim forward
U
نشست سینه
true slump
U
نشست واقعی
she sat behind me
U
او پشت من نشست
closed conference
U
نشست مسدود
calcareous deposit
U
ته نشست اهکی
leaky
U
نشست کننده
deposit
U
ته نشست ته نشین
sinks
U
نشست کردن
subsidence
U
نشست فرونشینی
air landed
U
هوا نشست
sink
U
نشست کردن
exudation
U
برون نشست
lime deposite
U
ته نشست اهکی
extravasate
U
نشست کردن
settle
U
نشست کردن
lacustrine sediment
U
ته نشست دریاچهای
assembly
U
مجمع نشست
subsiding
U
نشست کردن
boring stay
U
محل نشست
subsides
U
نشست کردن
subsided
U
نشست کردن
annual accumulation of sediment
U
ته نشست سالانه
electrolytic deposition
U
ته نشست الکترولیتی
subside
U
نشست کردن
settles
U
نشست کردن
subsidence
U
نشست خاک
an ovoviviparous animal
U
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
bar mitzvahs
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
pusher tractor
U
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him .
U
حرفم دردلش نشست
extraordinary meeting
U
نشست فوق العاده
special session
U
نشست فوق العاده
The dust was laid ( settled ) .
U
گرد وخاک نشست
She sat beside ( next to ) her mother .
U
کنار مادرش نشست
She went to the bad.
U
بروز سیاه نشست
seat of settlement
U
محل نشست ساختمان
powwow
U
نشست وگفتگو کردن
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
settlement of abutments
U
نشست تکیه گاه
settlement forecast
U
پیش بینی نشست
the bird took its perch
U
مرغ روی چوب نشست
exudate
U
ترشح التهابی برون نشست
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
hard contact printing
U
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone .
U
با کسی نشست وبر خاست کردن
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dropped
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
ethernet
U
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ecdysiast
U
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
toolkit software
U
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
valve seat insert
U
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com