Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
goodman
U
سالار مهمانخانه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
technocrats
U
فن سالار
chieftain
U
سالار
chieftains
U
سالار
technocrat
U
فن سالار
warlord
U
جنگ سالار
office-holder
U
دیوان سالار
office-holders
U
دیوان سالار
elitists
U
نخبه سالار
head
U
سالار عنوان
overseer of irrigation channel
U
مادی سالار
chiefs
U
قائد سالار
paterfamilias
U
سالار خانواده
chief
U
قائد سالار
elitist
U
نخبه سالار
major-domos
U
نافر خوان سالار
major-domo
U
نافر خوان سالار
major domo
U
نافر خوان سالار
bureaucrat
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
public houses
U
مهمانخانه
hotel
U
مهمانخانه
lodging house
U
مهمانخانه
hotels
U
مهمانخانه
guest house
U
مهمانخانه
guest houses
U
مهمانخانه
public house
U
مهمانخانه
bellboy
U
پادو مهمانخانه
innholder
U
مهمانخانه دارinnervate
garcon
U
پیشخدمت مهمانخانه
hostler
U
مهمانخانه دار
restaurateur
U
مهمانخانه دار
landladies
U
زن مهمانخانه دار
landlady
U
زن مهمانخانه دار
inn
U
مهمانخانه کاروانسرا
inns
U
مهمانخانه کاروانسرا
bellboys
U
پادو مهمانخانه
restauranteur
U
مهمانخانه دار
boots
U
شاگرد مهمانخانه
restaurateurs
U
مهمانخانه دار
innholder
U
صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
bill of fare
U
صورت اغذیه مهمانخانه
maitred'hotel
U
سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
bills of fare
U
صورت اغذیه مهمانخانه
lobby
U
سالن هتل و مهمانخانه
lobbies
U
سالن هتل و مهمانخانه
housemother
U
زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
housemothers
U
زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
service charge
U
سرویس مهمانخانه وغیره
lobbied
U
سالن هتل و مهمانخانه
boniface
U
صاحب مهمانخانه ورستوران
boarding
U
مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
cookshop
U
دکان خوراک پزی مهمانخانه
plank
U
تخته میز وپیشخوان مهمانخانه
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
to a at a hoted
U
به مهمانخانه واردشدند واردمهمانخانه شدن
bellhops
U
مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
bellhop
U
مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
licensed victualler
U
مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
reservations
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
barman
U
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barmen
U
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com