Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vasculum
U
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
protocol
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
complements
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
trickle file
U
فایل چکهای
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
crossed and uncreate cheques
U
چکهای بسته ونبسته
information banks
U
بانکهای اطلاعاتی
member banks
U
بانکهای عضو
federal banks
U
بانکهای فدرال
commercial banks
U
بانکهای بازرگانی
investment banks
U
بانکهای سرمایه گذاری
Can you change these traveller's cheques?
U
آیا میتوانید این چکهای مسافرتی را به پول نقد تبدیل کنید؟
eurocheque
U
چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
legal reserves
U
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
mist lubrication
U
روغنکاری پاششی روغنکاری چکانشی روغنکاری چکهای
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
institutional
U
سازمانی
inorganization
U
بی سازمانی
organizational
U
سازمانی
organization scheme
U
نمودار سازمانی
organization control
U
کنترل سازمانی
organizational maintenance
U
تعمیرات سازمانی
organizational maintenance
U
نگهداری سازمانی
organizational psychology
U
روانشناسی سازمانی
organic
U
سازمانی الی
augmenting
U
غیر سازمانی
complements
U
پرسنل سازمانی
augmented
U
غیر سازمانی
augment
U
غیر سازمانی
complemented
U
پرسنل سازمانی
complement
U
پرسنل سازمانی
organic
U
سازمانی اصلی
organizational
U
یکان سازمانی
branch material position
U
شغل سازمانی
augments
U
غیر سازمانی
nonorganic
U
غیر سازمانی
organization chart
U
نمودار سازمانی
organizational identity
U
هویت سازمانی
organic
U
یکان سازمانی
complementing
U
پرسنل سازمانی
quarters in kind
U
منازل سازمانی
make-up
U
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
positioned
U
مقام شغل سازمانی
style
U
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
positioned
U
حالت محل سازمانی
design
U
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
layout
U
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
U
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
design
U
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
style
U
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
validated position
U
شغل بلاتصدی سازمانی
validated position
U
محل سازمانی خالی
packaging
U
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
U
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
position
U
مقام شغل سازمانی
noncrew
U
خدمه غیر سازمانی
make-up
U
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
U
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
organizational citizenship behavior
U
رفتار شهروندی سازمانی
layout
U
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
layout
U
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
roll call
U
حضور و غیاب سازمانی
design
U
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
style
U
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
position
U
حالت محل سازمانی
side job
U
شغل غیر سازمانی
site license
U
مجوز درون سازمانی
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
therein
U
دران
betting shop
U
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
lamplighter
U
با ان چراغ را روشن میکنند
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
therabout
U
دران حدود
offing
U
دران نزدیکی ها
thereabout
U
دران حدود
slideway
U
راهی که دران سر
drainpipe
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
barbette
U
سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
trampoline
U
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
Havana
U
سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
trampolines
U
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
bisk
U
ماهی وغیره درست میکنند
drainpipes
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
aeroscope
U
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
airbed
U
تشکی که آنرا با باد پر میکنند
reshuffled
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
then
U
انگاه دران هنگام
it is not subject to review
U
دران روا نیست
Plants store up the sun's energy.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
collarette
U
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند
skipjack
U
بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند
bedbugs
U
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
bedbug
U
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
endoparasite
U
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
coffee mills
U
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
gilded youth
U
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
kick about
U
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
they are under serveillance
U
انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
they overtax our strength
U
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
kumiss
U
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند
moulding board
U
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
BSI
U
سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
billeted
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
in house training
U
برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
billets
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billet
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
circular dispersion
U
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
rolling
U
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
bacillus
U
باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند
injection engine
U
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
hasty pudding
U
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
reference librery
U
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
library paste
U
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
halophile
U
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
wimble
U
هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند
gabionade
U
خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند
Bantu
U
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
gridiron
U
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
there is a rush for the papers
U
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
promenade concert
U
مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
integrated
U
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com