English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
detect U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
overscan U ن شوند که تصویر در صفحه مناسب است
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
wires U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
efficient U کارا
inefficient U غیر کارا
effective treatment U تسویه کارا
device U ماشین یا وسیله کارا
devices U ماشین یا وسیله کارا
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
combines U سیستم تشخیص حروف نوری کارا
combining U سیستم تشخیص حروف نوری کارا
combine U سیستم تشخیص حروف نوری کارا
CSM U سیستم تشخیص حرف نوری کارا
sequential U داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
trafficked U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
trafficking U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffics U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
fix U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fixes U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
routinely U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routines U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing U سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
stacks U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
management U سازماندهی
managements U سازماندهی
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
management U هدایت یا سازماندهی
deals U سازماندهی کردن
organisations U تشکیلات سازماندهی
organization U تشکیلات سازماندهی
organizations U تشکیلات سازماندهی
reorganised U سازماندهی مجدد
managements U هدایت یا سازماندهی
deal U سازماندهی کردن
reorganising U سازماندهی مجدد
data set organization U سازماندهی مجموعه داده ها
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDUs U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDU U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
databases U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structuring U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
dsorg U Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
hierarchical communications system U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
HFS U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
defragmentation U سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
scheduler U برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
row U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
round U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
the galleys U کارهای سخت
meshwork U کارهای مشبک
previous work U کارهای قبلی
preliminary works U کارهای مقدماتی
miscellaneous works U کارهای مختلف
auxiliary work U کارهای اضافی
cementation U کارهای سیمانی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
earth work U کارهای خاکی
temporary works U کارهای موقت
wirework U کارهای سیمی
lunces U کارهای غریب
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
incidental works U کارهای اتفاقی
emergency works U کارهای اضطراری
interior affairs U کارهای درونی
daily round U کارهای روزانه
diabolism U کارهای شیطانی
gordian U پیچیده
complexes U :پیچیده
in a tangle U پیچیده
complexes U پیچیده
tangled U پیچیده
involved U پیچیده
crabby U پیچیده
muffled U پیچیده
abstruse U پیچیده
indirect U پیچیده
jigsaw U پیچیده
complex U :پیچیده
revolute U پیچیده
complex U پیچیده
sigmoid U پیچیده
restiform U پیچیده
sophisticate U پیچیده
complicated U پیچیده
implex U پیچیده
intricate U پیچیده
obscurant U پیچیده
wreathy U پیچیده
intorted U در هم پیچیده
crimpy U پیچیده
crackly U پیچیده
metaphsical U پیچیده
verticillate U پیچیده
perplexing U پیچیده
jigsaws U پیچیده
wrapped U پیچیده
tortile U پیچیده
deep <adj.> U پیچیده
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
diabolize U کارهای شیطانی کردن
mundane affairs U کارهای این جهان
public works U کارهای ساختمانی همگانی
navvy U کارگر کارهای خاکی
foppery U جلفی کارهای جلف
light housekeeping U کارهای خانه داری
chore U کارهای عادی و روزمره
chores U کارهای عادی و روزمره
welfare work U کارهای عام المنفعه
logjam U کارهای عقب افتاده
complex system U سازگان پیچیده
curly chip U براده پیچیده
intricately U بطور پیچیده
wound U پیچیده شدن
perplexingly U بطور پیچیده
wounding U پیچیده شدن
recondite U عمیق پیچیده
convolute U بهم پیچیده
wounds U پیچیده شدن
complicacy U کار پیچیده
writhen U درهم پیچیده
twisted strata U لایههای پیچیده
perplexed U مبهوت پیچیده
complex multiplet U چندتایی پیچیده
complex system U سیستم پیچیده
involute U پیچیده شدن
reel U نخ پیچیده بدورقرقره
roll U چیز پیچیده
complexity U پیچیده شدن
complexities U پیچیده شدن
ravel U چیز در هم پیچیده
complicating U پیچیده کردن
convoluted U بهم پیچیده
complicates U پیچیده کردن
complicate U پیچیده کردن
ballast U فرمولهای پیچیده
rolled U چیز پیچیده
rolls U چیز پیچیده
reeling U نخ پیچیده بدورقرقره
reeled U نخ پیچیده بدورقرقره
interlaced U بهم پیچیده
reels U نخ پیچیده بدورقرقره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com