Perdic | ساختار تصمیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	decision structure U	ساختار تصمیم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hierarchies U	روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
	hierarchy U	روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
	anastylosis U	[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
	structure	ساختار
	structures U	ساختار
	structuring U	ساختار
	architecture U	ساختار
	weak kneed U	بی تصمیم
	decision U	تصمیم
	weak-kneed U	بی تصمیم
	plucks U	تصمیم
	plucking U	تصمیم
	plucked U	تصمیم
	irresolute U	بی تصمیم
	resolutions U	تصمیم
	resolution U	تصمیم
	ruling U	تصمیم
	rulings U	تصمیم
	determination U	تصمیم
	nonplus U	بی تصمیم
	decisions U	تصمیم
	resolve U	تصمیم
	resolves U	تصمیم
	avows U	تصمیم
	pluck U	تصمیم
	avowing U	تصمیم
	avow U	تصمیم
	will-power U	تصمیم
	institutional structure U	ساختار نهادی
	control structure U	ساختار کنترلی
	close packed structure U	ساختار تنگچین
	loop structure U	ساختار حلقهای
	cellular structure U	ساختار شبکهای
	block structure U	ساختار بلوکی
	list structure U	ساختار لیست
	linear structure U	ساختار خطی
	age structure U	ساختار سنی
	band structure U	ساختار نواری
	atomic structure U	ساختار اتمی
	internal structure U	ساختار داخلی
	inverted structure U	ساختار معکوس
	kekule structure U	ساختار ککوله
	ingots structure U	ساختار شمش
	electronic structure U	ساختار الکترونی
	economic structure U	ساختار اقتصادی
	file structure U	ساختار فایل
	fine structure U	ساختار فریف
	diamond structure U	ساختار الماس
	grain structure U	ساختار بلوری
	helical structure U	ساختار مارپیچی
	lewis structure U	ساختار لوویس
	data structure U	ساختار داده ها
	crystalline structure U	ساختار بلوری
	crystal structure U	ساختار بلور
	crane construction U	ساختار جرثقیل
	factor structure U	ساختار عاملی
	molecular structure U	ساختار مولکولی
	shell structure U	ساختار لایهای
	ring structure U	ساختار حلقهای
	selection structure U	ساختار گزینشی
	sequence structure U	ساختار ترتیبی
	structure factor U	عامل ساختار
	structuring U	ساختار ساخت
	tree structure U	ساختار درخت
	structures U	ساختار ساخت
	structure U	ساختار ساخت
	superstructures U	ساختار بالا
	superstructure U	ساختار بالا
	nested structure U	ساختار لانهای
	network stracture U	ساختار شبکه
	network structure U	ساختار شبکهای
	structure chart U	نمودار ساختار
	fabric U	ساختار ساختمان
	structure [first order] U	ساختار [ریاضی]
	relational structure U	ساختار رابطهای
	nuclear structure U	ساختار هستهای
	pyramidal structure U	ساختار هرمی
	decision maker U	تصمیم گیرنده
	decidability U	تصمیم پذیری
	decision making U	تصمیم گیری
	decision instruction U	دستورالعمل تصمیم
	decidable U	تصمیم پذیر
	determiner U	تصمیم گیرنده
	determiners U	تصمیم گیرنده
	afore thought U	سبق تصمیم
	to come to a decision U	تصمیم گرفتن
	to make a decision U	تصمیم گرفتن
	decision box U	جعبه تصمیم
	to take a d. U	تصمیم گرفتن
	to be resolved U	تصمیم گرفتن
	i made up my mind to U	تصمیم گرفتم که ...
	special verdict U	تصمیم ویژه
	make up one's mind U	تصمیم گرفتن
	nonplus U	بی تصمیم بودن
	resolved that ...... U	تصمیم گرفته شد که
	regnum U	تصمیم مقتدرانه
	joint resolution U	تصمیم مشترک
	minds U	تصمیم داشتن
	logical decision U	تصمیم منطقی
	undecidable U	تصمیم ناپذیر
	A one-sided(unilateral)decision. U	تصمیم یکجانبه
	decision process U	فرایند تصمیم
	decision symbol U	علامت تصمیم
	decision table U	جدول تصمیم
	decision theory U	تئوری تصمیم
	decision tree U	درخت تصمیم
	make up one's mind <idiom> U	تصمیم گیریکردن
	sewed up <idiom> U	تصمیم گیری
	cut and dried <idiom> U	تصمیم قاطع
	minding U	تصمیم داشتن
	mind U	تصمیم داشتن
	resolve U	تصمیم گرفتن
	determine U	تصمیم گرفتن
	determines U	تصمیم گرفتن
	determining U	تصمیم گرفتن
	decide U	تصمیم گرفتن
	decides U	تصمیم گرفتن
	resolves U	تصمیم گرفتن
	resolution U	نیت تصمیم
	resolutions U	نیت تصمیم
	canon U	: تصویبنامه تصمیم
	freehand U	ازادی در تصمیم
	canons U	: تصویبنامه تصمیم
	resolutely U	از روی تصمیم
	structure U	پی ریزی کردن ساختار
	hydrogen depleted structure U	ساختار هیدروژن زدوده
	hyperfine structure U	ساختار فوق فریف
	database structure U	ساختار پایگاه داده ها
	cubic closed packed structure U	ساختار مکعبی تنگچین
	loop control structure U	ساختار کنترل حلقه
	structures U	پی ریزی کردن ساختار
	structuralists U	وابسته به ساختار گرایی
	structuralist U	وابسته به ساختار گرایی
	secondary structure of portein U	ساختار دوم پروتئین
	hierachical structure U	ساختار سلسله مراتبی
	sequence control structure U	ساختار کنترل ترتیبی
	sequential data structure U	ساختار ترتیبی داده
	straight chain structure U	ساختار راست زنجیر
	graphic data structure U	ساختار داده گرافیکی
	structuring U	پی ریزی کردن ساختار
	valence bond structure U	ساختار پیوند والانسی
	work breakdown structure U	ساختار تفکیک کار
	structured design U	طراحی ساختار یافته
	branch control structure U	ساختار کنترل انشعاب
	tertiary structure of protein U	ساختار سوم پروتئین
	contiguous data structure U	ساختار دادههای همجوار
	centralized network configuration U	ساختار شبکهای متمرکز
	algebraic structure U	ساختار جبری [ریاضی]
	infrastructure U	ساختار یا سرویس ابتدایی
	determinants U	تصمیم گیرنده عاجز
	to decide [on] U	تصمیم گرفتن [در مورد]
	determinant U	تصمیم گیرنده عاجز
	arbitrament U	قدرت اتخاذ تصمیم
	arrive at a conclusion U	اتخاذ تصمیم کردن
	decision variable U	متغیر تصمیم گیری
	orrive at a conclusion U	اتخاذ تصمیم کردن
	take a decision U	اتخاذ تصمیم کردن
	verdicts U	تصمیم هیات منصفه
	make or buy decision U	تصمیم به ساخت یاخرید
	malice aforethought U	سبق تصمیم سوء
	self determination U	تصمیم پیش خود
	preform U	قبلا تصمیم گرفتن
	sub judice U	بدون تصمیم قضایی
	general verdict U	تصمیم به وجه اطلاق
	ratio decidendi U	مبنای اصلی تصمیم
	decision tree U	مسیر تصمیم گیری
	without aforethought U	بدون سبق تصمیم
	leave hanging (in the air) <idiom> U	بدون تصمیم قبلی
	decision criteria U	ضوابط تصمیم گیری
	determine U	اتخاذ تصمیم کردن
	determines U	اتخاذ تصمیم کردن
	It was a well - timed ( timely ) decision . U	تصمیم بموقعی بود
	decision making policy U	سیاست تصمیم گیری
	decision making unit U	واحد تصمیم گیرنده
	take a dicision U	اتخاذ تصمیم کردن
	determining U	اتخاذ تصمیم کردن
	decision theory U	نظریه تصمیم گیری
	swear off <idiom> U	تصمیم به ترک چیزی
	decision model U	الگوی تصمیم گیری
	verdict U	تصمیم هیات منصفه
	decision support system U	سیستم پشتیبانی تصمیم
	decision table U	جدول تصمیم گیری
	hierarchies U	ساختار دادهای سلسله مراتبی
	leaf U	گره آخر در ساختار درختی
	nodes U	نقط ه اتصال در یک ساختار یا شبکه
	definition U	شرح ساختار در برنامه یا سیستم
	definitions U	شرح ساختار در برنامه یا سیستم
	branched chain structure U	ساختار زنجیری شاخه دار
	hierarchy U	ساختار دادهای سلسله مراتبی
	node U	نقط ه اتصال در یک ساختار یا شبکه
	wurtzite U	ساختار شش گوشهای روی سولفید
	implications U	عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
	pawn structure U	ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
	inclusion U	عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
	implication U	عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
	willpower U	تصمیم جدی نیروی اراده
	to decide on a motion U	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
	order in council U	تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
	get down to brass tacks <idiom> U	فورا شروع به تصمیم گیری
	premature decision U	تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز