English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
fastest U سریع السیر
fast U سریع السیر
high speed U سریع السیر
express U سریع السیر
fasts U سریع السیر
posthaste U سریع السیر
fasted U سریع السیر
expressing U سریع السیر
expresses U سریع السیر
expressed U سریع السیر
skiff U قایق سریع السیر
flying U پردار سریع السیر
keep pace <idiom> U سریع السیر رفتن
speedway U جاده سریع السیر
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
pony express U پست سریع السیر قدیم
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
tallyho U کالسکه سریع السیر مسافری
racers U مسابقه دهنده سریع السیر
racer U مسابقه دهنده سریع السیر
expressways U شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
speedboat U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
expressway U شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
carvel U کشتی کوچک سریع السیر کرجی
speedboats U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedy U سریع السیر سریع
speediness U سریع السیر سریع
freight lighter U قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
gigs U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
highball U یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
inhabitant U زیست کننده در
limnic U زیست کننده در اب شیرین
saltwater U زیست کننده در اب شور
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
coexistent U باهم زیست کننده
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
limicoline U زیست کننده درساحل
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
fluvial U زیست کننده در رودخانه
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
live-in U زیست کننده در محل کار
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
scorchers U سریع الحرکت تحریک کننده
scorcher U سریع الحرکت تحریک کننده
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
post diluvian U زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
storm boat U قایق سبک وسریع السیر
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
Brig U نوعی کشتی دو دگلی سبک وسریع السیر
ground swell U امواج
pulse U امواج ضربانی
pulsed U امواج ضربانی
tosser U دستخوش امواج
ground waves U امواج زمینی
thermal waves U امواج گرمایی
crashing waves U امواج خروشان
incoherent waves U امواج همدوس
radio waves U امواج رادیویی
wander wave U امواج سیار
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravitational waves U امواج گرانشی
pulsing U ضربان امواج
emissions U انتشار امواج
oscilloscope U اشکارسازی امواج
spoondrift U ترشح امواج
tidal waves U امواج جزرومدی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
emission U انتشار امواج
reverberation U برگشت امواج
the waves of the sea U امواج دریا
hertzian waves U امواج هرتز
reverberations U برگشت امواج
interference U تداخل امواج
brain waves U امواج مغزی
transient wave U امواج سیار
sky wave U امواج اسمانی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
reverberations U برگشت دادن امواج
echoing U برگشت امواج رادار
pulsing U پرتاب امواج انرژی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
tidal wave U امواج جذر و مدی
echoes U برگشت امواج رادار
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
echo U برگشت امواج رادار
reverberation U برگشت دادن امواج
echoed U برگشت امواج رادار
wave front U جبهه امواج رادیویی
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
hertzian wave U امواج هرتز hertz
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
bleeding U باند تداخل امواج
attenuation U افت قدرت امواج
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
wave band U دسته امواج رادیو
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
beam width U عرض ستون امواج رادار
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
wave period U زمان تناوب امواج دریا
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
biogen U زیست زا
subsistence U زیست
performance of the dam U زیست سد
symbion U هم زیست
bio- U زیست -
influence sweep U پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com