Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
near arm and far leg barrel
U
زیر یک خم با تبدیل به یک دست و یک پا مخالف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antisocial
U
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
conversion scale
U
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
U
تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution
U
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
antagonist
U
مخالف
alien
U
مخالف
aliens
U
مخالف
oppositionist
U
ضد مخالف
inadvisable
U
مخالف
dissidents
U
مخالف
dissident
U
مخالف
foes
U
مخالف
foe
U
مخالف
dissenting
U
مخالف
opponents
U
مخالف
opponent
U
مخالف
adverse
U
مخالف
antagonists
U
مخالف
conflicting
U
مخالف
gainsayer
U
مخالف
gainst
U
مخالف
out of keeping
U
مخالف
contradictory
U
مخالف
irreconcilable
U
مخالف
contrary
U
مخالف
resistent
U
مخالف
conversing
U
مخالف
converses
U
مخالف
conversed
U
مخالف
converse
U
مخالف
oppugner
U
مخالف
oppositive
U
مخالف
averse
U
مخالف
contradiction
U
مخالف
contradictions
U
مخالف
with
U
مخالف
gyaku
U
مخالف
unfavorable
U
مخالف
non content
U
مخالف
opposit
U
مخالف
adversary
U
مخالف
adversaries
U
مخالف
hostile
U
مخالف
at d.
U
مخالف
by the ears
U
مخالف
dissidence
U
مخالف
contrariant
U
مخالف
antipodal
U
مخالف
contrary to
U
مخالف
contradictive
U
مخالف
anie
U
مخالف
oppugnant
U
مخالف
at outs
U
مخالف
contra
U
مخالف
against
U
مخالف
repugnant
U
مخالف
controvertist
U
مخالف
antagonising
U
مخالف کردن
dissented
U
رای مخالف
overthwart
U
بطور مخالف
contrary to the law
U
مخالف قانون
antagonizing
U
مخالف کردن
antagonizes
U
مخالف کردن
antagonized
U
مخالف کردن
antagonize
U
مخالف کردن
ill humored
U
مخالف ترشرو
head wind
U
باد مخالف
vetoing
U
رای مخالف
windbound
U
باد مخالف
antislavery
U
مخالف بردگی
antitrust
U
مخالف تشکیل
cons
U
رای مخالف
conning
U
رای مخالف
conned
U
رای مخالف
con
U
رای مخالف
contradicted
U
مخالف بودن با
defier
U
مخالف کننده
no
U
منفی مخالف
antagonises
U
مخالف کردن
antagonised
U
مخالف کردن
reverses
U
شکستنی مخالف
prevailing wind
U
باد مخالف
reversed
U
شکستنی مخالف
contraposition
U
مفهوم مخالف
reverse
U
شکستنی مخالف
anti-Semitism
U
مخالف با یهودیان
anti semitism
U
مخالف با یهودیان
oppositely
U
بطور مخالف
bucking voltage
U
ولتاژ مخالف
overthwart
U
بالحن مخالف
to be in the opposition
U
مخالف بودن
reversing
U
شکستنی مخالف
vetoes
U
رای مخالف
upstream
<adj.>
<adv.>
U
مخالف جریان
the a party
U
طرف مخالف
contradicts
U
مخالف بودن با
vetoed
U
رای مخالف
contradict
U
مخالف بودن با
against the current
<adv.>
U
مخالف جریان
against the stream
<adv.>
U
مخالف جریان
anti-
U
به معنای "مخالف "
obscurantist
U
مخالف اصلاحات
antipapal
U
مخالف پاپ
countered
U
درجهت مخالف
diverse
U
مختلف مخالف
dissents
U
رای مخالف
disaccord
U
مخالف کردن
dissent
U
رای مخالف
antagonists
U
عضله مخالف
against nature
U
مخالف طبیعت
crosscurrent
U
جریان مخالف
antagonist
U
عضله مخالف
counterview
U
عقیده مخالف
countersuggestion
U
تلقین مخالف
impolitic
U
مخالف مصلحت
clashing
U
برخوردکننده مخالف
illegal
U
مخالف قانون
countering
U
درجهت مخالف
standpat
U
مخالف تغییر
divert action
U
عملیات مخالف
vice versa
U
در جهت مخالف
conflictive
U
مغایر مخالف
dissenting
U
مخالف معاند
opponents
U
طرف مخالف
contra flow
U
جهت مخالف
dissenting opinion
U
نظر مخالف
opponent
U
طرف مخالف
dissentient
U
مخالف معاند
counter
U
درجهت مخالف
reluctance
U
بیزاری مخالف
antimonaechical
U
مخالف سلطنت
reluctancy
U
بیزاری مخالف
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
veto
U
رای مخالف
loggerheads
U
مخالف - جنگجو
defiant
U
معاند مخالف
headwinds
U
باد مخالف
crosswinds
U
باد مخالف
dis-
U
مخالف کردن
crosswind
U
باد مخالف
anti
U
مخالف علیه
anti parallel feeding
U
تغذیه مخالف
antipathy
U
احساس مخالف
dissenters
U
مخالف ناراضی
dissenter
U
مخالف ناراضی
adversely
U
بطور مخالف
aversely
U
بطور مخالف
at odds
<idiom>
U
مخالف بودن
The opposition parties .
U
احزاب مخالف
take a dim view of
<idiom>
U
مخالف بودن
In the opposite direction .
U
درجهت مخالف
reluctate
U
مخالف کردن
in the opposite direction.
U
در جهت مخالف
counter ion
U
یون مخالف
that is a to our purpose
U
این مخالف منظورماست
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
antagonism
U
هم اوری اصل مخالف
veto
U
رای مخالف دادن
vetoes
U
رای مخالف دادن
vetoed
U
رای مخالف دادن
vetoing
U
رای مخالف دادن
back
U
جهت مخالف جلو
backs
U
جهت مخالف جلو
c.c.c
U
countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
reversed series generator
U
مولد با میدانهای مخالف
obscurantist
U
مخالف روشنی فکر
heterosexuals
U
وابسته به جنس مخالف
heterosexuals
U
علاقمند به جنس مخالف
countercurrent chromatography
U
کروماتوگرافی جریان مخالف
countercurrent distribution
U
توزیع جریان مخالف
contending
U
ستیزه کننده مخالف
dissentient
U
مخالف عقیده اکثریت
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
nonconformist
U
مخالف کلیسای رسمی
nonconformists
U
مخالف کلیسای رسمی
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
anti semite
U
مخالف اقوام سامی
anti-Semite
U
مخالف اقوام سامی
anti-Semites
U
مخالف اقوام سامی
heterosexual
U
علاقمند به جنس مخالف
heterosexual
U
وابسته به جنس مخالف
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
obscurant
U
بغرنج مخالف اصلاحات
reverse
U
حرکت در جهت مخالف
reversed
U
حرکت در جهت مخالف
reverses
U
حرکت در جهت مخالف
reversing
U
حرکت در جهت مخالف
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
negative voice
U
رای مخالف دادن
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
blackball
U
رای مخالف دادن
blackballed
U
رای مخالف دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com