Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
adversary
U
حریف کشتی
adversaries
U
حریف کشتی
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
clinched
U
بغل کردن حریف
clinch
U
بغل کردن حریف
clinching
U
بغل کردن حریف
dribbles
U
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
mark
U
نشانه کردن حریف
dribbled
U
رد کردن توپ از حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
dribbling
U
رد کردن توپ از حریف
clinches
U
بغل کردن حریف
dribble
U
رد کردن توپ از حریف
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
interference
U
سد کردن غیرمجاز راه حریف
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
hooking
U
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parry
U
دفع کردن حمله حریف
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
hook check
U
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
wraparound check
U
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
hip check
U
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
overplays
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out
U
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
near all
U
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
overplayed
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
kneeing
U
خطای سد کردن راه حریف بازانو
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
complementing
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker
U
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
overhauls
U
اوراق کردن کامل
rest up
U
استراحت کامل کردن
to pay home
U
تلافی کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
to rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm
U
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
completing
U
کامل کردن انجام دادن
completes
U
کامل کردن انجام دادن
completed
U
کامل کردن انجام دادن
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
complete
U
کامل کردن انجام دادن
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
integrating
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
U
بطور کامل کامل
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sail
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com