Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lap
U
زیرکار رویهم افتادگی
lapped
U
زیرکار رویهم افتادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lap seam
U
رویهم افتادگی
overlap of distillat curves
U
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
overlap
U
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlaps
U
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped
U
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
sheathing
U
زیرکار
lie down
U
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie-down
U
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
wholly
U
رویهم
pyramid
U
رویهم انباشتن
laps
U
رویهم قراردادن
overlapped
U
رویهم افتادن
accumulate
U
رویهم انباشتن
accumulates
U
رویهم انباشتن
obvolute
U
رویهم افتاده
lap wound armature
U
ارمیچر رویهم
overhand
U
رویهم برعکس
overlap
U
رویهم افتادن
overall
U
رویهم رفته
overalls
U
رویهم رفته
pyramids
U
رویهم انباشتن
overtype mode
U
تایپ رویهم
overlays
U
رویهم قراردادن
lap joint
U
اتصال رویهم
overlaps
U
رویهم افتادن
overlapping
U
رویهم افتاده
lap weld
U
جوش رویهم
overlaying
U
رویهم قراردادن
overlay
U
رویهم قراردادن
accumulating
U
رویهم انباشتن
laminate
U
رویهم قرار دادن
lapped
U
رویهم قرار دادن
lap
U
رویهم قرار دادن
roll up
U
رویهم جمع شدن
lap winding
U
سیم پیچ رویهم
lapped seam welding
U
جوشکاری درزی رویهم
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
lap joint riveting
U
پرچ کاری اتصال رویهم
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
girder bridge
U
پل چند تکه قابل نصب رویهم
lap joint
U
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
arrearage
U
پس افتادگی
enthralment
U
افتادگی
humility
U
افتادگی
languor
U
از پا افتادگی
self effacement
U
افتادگی
lags
U
پس افتادگی
lagged
U
پس افتادگی
lag
U
پس افتادگی
retardation
U
پس افتادگی
falling of the womb
U
پائین افتادگی
impaction
U
گیر افتادگی
forwardness
U
پیش افتادگی
forward slip
U
پیش افتادگی
ommission
U
از قلم افتادگی
pretermission
U
از قلم افتادگی
prolapse
U
پایین افتادگی
prolapsus
U
پایین افتادگی
prolapsus
U
بیرون افتادگی
prosiness
U
پیش پا افتادگی
retard time
U
عقب افتادگی
social lag
U
پس افتادگی اجتماعی
to humble oneself
U
افتادگی نمودن
drop out
U
از قلم افتادگی
commonplaceness
U
پیش پا افتادگی
banality
U
پیش پا افتادگی
overlapping
U
روی هم افتادگی
breakdowns
U
از کار افتادگی
defeat
U
از شکل افتادگی
defeats
U
از شکل افتادگی
defeated
U
از شکل افتادگی
defeating
U
از شکل افتادگی
obsolescence
U
ازرواج افتادگی
modestly
U
با افتادگی با تواضع
omissions
U
از قلم افتادگی
disfigurement
U
از شکل افتادگی
disfigurements
U
از شکل افتادگی
disfiguration
U
ازشکل افتادگی
disfavor
U
از نظر افتادگی
cultural lag
U
پس افتادگی فرهنگی
disfavour
U
از نظر افتادگی
backwardness
U
عقب افتادگی
breakdown
U
از کار افتادگی
paralysis
U
ازکار افتادگی
humbly
U
از روی افتادگی
omission
U
از قلم افتادگی
prosaicness
U
پیش پا افتادگی سادگی
retard time
U
زمان عقب افتادگی
deflections
U
پایین افتادگی واخمش
deflection
U
پایین افتادگی واخمش
lead of phase
U
پیش افتادگی فاز
downtime
U
مدت از کار افتادگی
missing parts test
U
ازمون افتادگی وار
lead angle
U
زاویه پیش افتادگی
down time
U
مدت از کار افتادگی
angle of lead
U
زاویه پیش افتادگی
meekly
U
از روی فروتنی یا افتادگی
leeway
U
عقب افتادگی راه گریز
falling of the womb
U
سقوط کردن پائین افتادگی
sweeney
U
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
sweeny
U
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
tusk tenon
U
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
sidelap
U
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
forward slip
U
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
advances
U
پیش افتادن پیش افتادگی
advancing
U
پیش افتادن پیش افتادگی
advance
U
پیش افتادن پیش افتادگی
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
synthetic dyes
U
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com