English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glee U زیبایی کامیابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
good speed U کامیابی
palms U کامیابی
palm U کامیابی
good U کامیابی
prosperity U کامیابی
success U کامیابی
successes U کامیابی
making U مایه کامیابی
speed U شتاب کامیابی
speeding U شتاب کامیابی
speeds U شتاب کامیابی
he wished success to all U کامیابی همه را
elated by success U بادکننده یامغروردرنتیجه کامیابی
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
concinnity U زیبایی
inelegance U نا زیبایی
kalon U زیبایی
pulchritude U زیبایی
trimness U زیبایی
good looks U زیبایی
beauties U زیبایی
sheen U زیبایی
beauty U زیبایی
prettiness U زیبایی عاریتی
esthetic U زیبایی شناختی
elegance U زیبایی وقار
aesthetics U زیبایی شناسی
esthetics U زیبایی شناسی
picturesqueness U زیبایی روشنی
aesthetes U زیبایی گرا
there is no style about her U سرووضعش زیبایی
constructivism U ضد زیبایی شناسی
grace U زیبایی خوبی
graced U زیبایی خوبی
graces U زیبایی خوبی
beauty salon U سالن زیبایی
gracing U زیبایی خوبی
aesthete U زیبایی گرا
esthete U زیبایی گرا
beauty spots U خال زیبایی
salons U سالن زیبایی
aesthetic U زیبایی شناختی
aesthetic U وابسته به زیبایی
aesthetically U زیبایی شناختی
aesthetician U زیبایی شناس
esthetician U زیبایی شناس
aestheticism U زیبایی گرایی
beauty spot U خال زیبایی
aesthetically U وابسته به زیبایی
salon U سالن زیبایی
venus U الهه عشق و زیبایی
saloons U سالن زیبایی رستوران
saloon U سالن زیبایی رستوران
a beauty and an elegance beyond [ without] compare U زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
unprompted U دارای زیبایی طبیعی
aesthetics U زیبایی گرایی مبحث
she was a model of besuty U نمونه زیبایی بود
body-building U ورزش زیبایی اندام
seeming U فاهر نما زیبایی
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
psyche U شاهزاده زیبایی که " کوپید"
plastic surgery U جراحی ترمیمی و زیبایی
aphrodite U الههء عشق و زیبایی
body building U ورزش زیبایی اندام
queen of love U زهره نام الهه زیبایی
aestheticism U زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
passe U دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
maenad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
menad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
adonic U جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
Is there a beauty salon in the hotel? U آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
The jewels were laid out beautifully. U جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
ripe beauty U زیبایی زنی که رشد کرده است
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
pinup girl U دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
grace note U نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com