English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aedes U زیارتگاه اختصاصی
aedis U زیارتگاه اختصاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
several fishery U محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی
pantheons U زیارتگاه
adytum U زیارتگاه
pantheon U زیارتگاه
adyton U زیارتگاه
shrines U زیارتگاه درمعبد قرار دادن
shrine U زیارتگاه درمعبد قرار دادن
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
appropriative U اختصاصی
occupation crossing U پل اختصاصی
dedicated U اختصاصی
proprietary U اختصاصی
technical U اختصاصی
allocation U اختصاصی
individual U اختصاصی
allocations U اختصاصی
individuals U اختصاصی
dedicated computer U کامپیوتر اختصاصی
driveways U راه اختصاصی
special tribunal U دادگاه اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
appropriation U ذخیره اختصاصی
a dedicated line U یک خط [سیم] اختصاصی
appropriated surplus U ذخیره اختصاصی
additional outlet U انشعاب اختصاصی
dedicated device U دستگاه اختصاصی
dedicated lines U خطوط اختصاصی
dedicated system U سیستم اختصاصی
specific variance U پراکنش اختصاصی
special ability U توانایی اختصاصی
specificity U اختصاصی بودن
proprietary program U برنامه اختصاصی
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
native language U زبان اختصاصی
native compiler U کامپایلر اختصاصی
local theory U نظریه اختصاصی
localized amnesia U یادزدودگی اختصاصی
lacunar amnesia U یادزدودگی اختصاصی
trait U نشان اختصاصی
separated U علیحده اختصاصی
separate U علیحده اختصاصی
specialising U اختصاصی کردن
allotments U منابع اختصاصی
allotment U منابع اختصاصی
specializing U اختصاصی کردن
specializes U اختصاصی کردن
specialize U اختصاصی کردن
specialises U اختصاصی کردن
specialty U رشته اختصاصی
traits U نشان اختصاصی
private U اختصاصی خصوصی
separates U علیحده اختصاصی
characters U صفت اختصاصی
privates U اختصاصی خصوصی
distinguishing U مشخص اختصاصی
patent medicines U داروی اختصاصی
landmarks U نشان اختصاصی
specialities U رشته اختصاصی
patent medicine U داروی اختصاصی
landmark U نشان اختصاصی
speciality U رشته اختصاصی
character U صفت اختصاصی
suigeneris U اختصاصی منحصر بفرد
the peculiarities of mammals U نشانهای اختصاصی پستانداران
a dedicated server U [رایانه] خدمتگذار اختصاصی
characterization U توصیف صفات اختصاصی
a dedicated wiring circuit U یک مدار الکتریکی اختصاصی
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
harmonic selective ringing U تلفن اختصاصی همساز
reservations U قطعه زمین اختصاصی
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
privy U محرم اسرار اختصاصی
reservation U قطعه زمین اختصاصی
proprietary file format U قالب فایل اختصاصی
dedicated file server U خدمتگذار فایل اختصاصی
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
distinctively U بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
custom built U سفارشی تهیه شده اختصاصی
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
netware U سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
characteristic U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristically U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
calloc U در برنامه نویسی C دستور اختصاصی حافظه به برنامه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com