Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Don't cut it too short.
زیاد کوتاه نکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
Dont spoil the child .
U
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
keep at it
U
ول نکنید
cease loading
U
پر نکنید
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglecting
U
دیدبانی نکنید
Stop pushing!
U
عاجز نکنید !
hold hard
U
عجله نکنید
neglect
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
NO PARKING
U
پارک نکنید!
Dont count (bank)on me.
U
روی من حساب نکنید
if you don't watch it
U
اگر احتیاط نکنید
exclude me.
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Do not include me
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
leave me out
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
U
تکان نخورید (حرکت نکنید )
do not waste your breath
U
خودتان را بیخود خسته نکنید
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
Do not do any thing without due reflection .
U
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
skip it
U
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
walking on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
treading on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
dwarfish
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
concise
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
puny
U
قد کوتاه
of short duration
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
little
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
low
U
کوتاه
pigmy
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
shortest
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
pigmies
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
short
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
pygmies
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
stunt
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
down
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
pygmy
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
stunting
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
let us be brief
U
کوتاه کنیم
short
U
کوتاه مدت
transients
U
فانی کوتاه
knurly
U
کوتاه قد کوتوله
shorter
U
کوتاه کردن
undersize
U
اندازه کوتاه
transient
U
فانی کوتاه
shorter
U
کوتاه مدت
paddling
U
پاروی کوتاه
paddles
U
پاروی کوتاه
punch
U
کوتاه قطور
stags
U
کوتاه کردن
shortest
U
کوتاه مدت
short range
U
کوتاه مدت
short-range
U
کوتاه مدت
short lived
U
کوتاه مدت
shortest
U
کوتاه کردن
short-lived
U
کوتاه مدت
paddle
U
پاروی کوتاه
punches
U
کوتاه قطور
paddled
U
پاروی کوتاه
punched
U
کوتاه قطور
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
morello
U
گیلاس دم کوتاه
shear
U
کوتاه کردن
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
hare sighted
U
کوتاه بین
tunicle
U
لباس کوتاه
half timber
U
الوار کوتاه
half pint
U
کوتاه تر از مقدارمتوسط
catnap
U
چرت کوتاه
catnapped
U
چرت کوتاه
laconically
U
کوتاه موجز
laconic
U
کوتاه موجز
catnapping
U
چرت کوتاه
gnomical
U
کوتاه لب نویس
corner-brace
U
حایل کوتاه
aphorism
U
سخن کوتاه
bas-relief
U
برجسته کوتاه
to look in
U
کوتاه کردن
short
U
کوتاه کردن
catnaps
U
چرت کوتاه
lop sided
U
کوتاه و بلند
low frequency wave
U
موج کوتاه
dogmatist
U
کوتاه فکر
wool of short staple
U
پشم نخ کوتاه
hide bound
U
کوتاه فکر
mackinaw
U
کت کوتاه و سنگین
brief description
U
شرح کوتاه
manakin
U
ادم کوتاه قد
manikin
U
ادم کوتاه قد
bas relief
U
برجسته کوتاه
dwarf gallery
U
دالان کوتاه
stag
U
کوتاه کردن
truncation
U
کوتاه سازی
shortened
U
کوتاه تر کردن
curtails
U
کوتاه کردن
truncate
U
کوتاه کردن
truncated
U
کوتاه کردن
shortened
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه تر کردن
curtailing
U
کوتاه کردن
curtailment
U
کوتاه سازی
shortens
U
کوتاه تر کردن
brief
U
کوتاه مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
one track
U
کوتاه فکر
briefer
U
کوتاه مختصر
briefest
U
کوتاه مختصر
formulate
U
کوتاه کردن
formulated
U
کوتاه کردن
formulates
U
کوتاه کردن
formulating
U
کوتاه کردن
curtail
U
کوتاه کردن
shortens
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه کردن
narrow minded
U
کوتاه نظر
jog trot
U
یورتمه کوتاه
vamp
U
جوراب کوتاه
whiffet
U
سوت یا پف کوتاه
in the short run
U
در کوتاه مدت
playlet
U
نمایش کوتاه
truncheon
U
چماق کوتاه
truncheons
U
چماق کوتاه
idyl
U
قصیده کوتاه
idyl
U
چکامه کوتاه
anecdote
U
قصهء کوتاه
hidebound
U
کوتاه فکر
lie down
U
استراحت کوتاه
truncates
U
کوتاه کردن
anecdotes
U
قصهء کوتاه
reefs
U
کوتاه کردن
reef
U
کوتاه کردن
novella
U
رمان کوتاه
intrim
U
کوتاه مدت
clipping
U
کوتاه کردن
scurried
U
مسابقه کوتاه
piaffer
U
یورتمه کوتاه
novelet
U
داستان کوتاه
abbreviating
U
کوتاه کردن
scurries
U
مسابقه کوتاه
scurry
U
مسابقه کوتاه
abbreviates
U
کوتاه کردن
scurrying
U
مسابقه کوتاه
abbreviate
U
کوتاه کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
novelettes
U
داستان کوتاه
spaces
U
زمان کوتاه
short-term
U
کوتاه مدت
shuffles
U
گام کوتاه
shuffled
U
گام کوتاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com