English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (655 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overstock U زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supplying U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
stocked U موجودی ذخیره
reserve stock U موجودی ذخیره
stock U موجودی ذخیره
buffer stock U موجودی ذخیره
mass storage U وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
inventory U ذخیره موجودی اماد
stocked U موجودی کالا ذخیره
stock U موجودی کالا ذخیره
safety stock U موجودی ذخیره انبار
stockholders U صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholder U صاحب موجودی ذخیره نگهدار
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overmoke U زیاد دود داشتن
to have a thing at heart U بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to have one's work cut out [for one] <idiom> U کار خیلی زیاد و سخت داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
stockades U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
perpetual inventory U فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stock evaluation U بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
stock U موجودی موجودی کالا
stocked U موجودی موجودی کالا
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
storage U ذخیره کردن ذخیره
stock U ذخیره ذخیره کردن
stocked U ذخیره ذخیره کردن
stockage U ذخیره کردن ذخیره
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
periodic stock check U کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
CDs U DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD U DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
volumes U کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label U برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volume U کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
add زیاد کردن
grnish U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
overloaded U زیاد پر کردن
to run rup U زیاد کردن
increase U زیاد کردن
propagate U زیاد کردن
overload U زیاد پر کردن
propagated U زیاد کردن
propagates U زیاد کردن
heighten U زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
heightens U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
intensification U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
increases U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
propagating U زیاد کردن
highs U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box U فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
permanent U فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
high U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mailbox U فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailboxes U فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
reservoirs U سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir U سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to overstrain oneself U تقلای زیاد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
raise U پروراندن زیاد کردن
to overwork oneself U زیاد کار کردن
raises U پروراندن زیاد کردن
overcharging U زیاد حساب کردن
elevation of security U زیاد کردن تامین
overrating U زیاد براورد کردن
overcharges U زیاد حساب کردن
overrated U زیاد براورد کردن
overestimate U زیاد براورد کردن
ransacking U زیاد کاوش کردن
overworking U کار زیاد کردن
overrates U زیاد براورد کردن
ransacked U زیاد کاوش کردن
ransack U زیاد کاوش کردن
expanded , capacity U زیاد کردن گنجایش
overworked U کار زیاد کردن
overloaded U زیاد بار کردن
overworks U کار زیاد کردن
ransacks U زیاد کاوش کردن
overpress U زیاد پافشاری کردن در
overrate U زیاد براورد کردن
overcharged U زیاد حساب کردن
overcharge U زیاد حساب کردن
oversimplifying U زیاد ساده کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
overloads U زیاد بار کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
oversimplification U زیاد ساده کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
overwork U کار زیاد کردن
strain U کوشش زیاد کردن
overfreight U زیاد بار کردن
overheated U زیاد گرم کردن
overheats U زیاد گرم کردن
propagates U زیاد کردن پروردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
propagated U زیاد کردن پروردن
adds U زیاد کردن برد
propagate U زیاد کردن پروردن
adding U زیاد کردن برد
add U زیاد کردن برد
over refine U زیاد موشکافی کردن
propagating U زیاد کردن پروردن
strains U کوشش زیاد کردن
over excite U زیاد تحریک کردن
overload U زیاد بار کردن
to overexert U تقلای زیاد کردن
overheat U زیاد گرم کردن
superheat U گرم کردن زیاد
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
To live a long life . U عمر طولانی (زیاد ) کردن
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
extorting U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted U اخاذی کردن زیاد ستاندن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
extort U اخاذی کردن زیاد ستاندن
overpress U زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
gaps U اختلاف زیاد شکافدار کردن
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
gap U اختلاف زیاد شکافدار کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
reads U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softer U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softest U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
enlarges U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging U توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset U زینت دادن زیاد بار کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
enlarged U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarge U توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
haunts U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
overbear U مغلوب کردن زیاد میوه دادن
haunt U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to overeach oneself U زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
reserving U ذخیره کردن
reserves U ذخیره کردن
stashed U ذخیره کردن
stash U ذخیره کردن
reserve U ذخیره کردن
storage U ذخیره کردن
condensing U ذخیره کردن
to lay up U ذخیره کردن
saves U ذخیره کردن
stashing U ذخیره کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com