English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
products U حاصل
yields U حاصل
outcomes U حاصل
resume U حاصل
yield U حاصل
resumed U حاصل
resumes U حاصل
yielded U حاصل
resuming U حاصل
nonproductive U بی حاصل
outcome U حاصل
outgrwth U حاصل
infertile U بی حاصل
outgrowth U حاصل
deserted <adj.> U بی حاصل
perquisite U حاصل
resulting U حاصل
resulted U حاصل
result U حاصل
desolate <adj.> U بی حاصل
upshot U حاصل
barren <adj.> U بی حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> U بی حاصل
bleak <adj.> U بی حاصل
perquisites U حاصل
payoff U حاصل
adnate U حاصل
payoffs U حاصل
product U حاصل
fruitage U حاصل
unfruitful U بی حاصل
unutilized U بی حاصل
karma U حاصل کردارانسان
yielder U حاصل دهنده
total U حاصل جمع
totaling U حاصل جمع
totalled U حاصل جمع
product U حاصل حاصلضرب
pinguid U حاصل خیز
affording U حاصل کردن
afforded U حاصل کردن
getting U حاصل کردن
afford U حاصل کردن
sums U حاصل جمع
sum U حاصل جمع
yields U محصول حاصل
totaled U حاصل جمع
totalling U حاصل جمع
redemption yield U حاصل بازخرید
steam fog U مه حاصل از بخار اب
heir U ارث بر حاصل
totals U حاصل جمع
yield U محصول حاصل
yielded U محصول حاصل
barren U بی ثمر بی حاصل
to be derived U حاصل شدن
production U حاصل دادن
productions U حاصل دادن
affords U حاصل کردن
earning yield U حاصل عواید
growths U اثر حاصل
sum U کل [حاصل جمع]
productive U مولد پر حاصل
total U کل [حاصل جمع]
products U حاصل ضرب
throughput U حاصل کار
acquire حاصل کردن
amount U کل [حاصل جمع]
emblements U حاصل زمین
feracious U حاصل خیز
feracity U حاصل خیزی
cabonic U حاصل از کربن
gleby U حاصل خیز
amount U حاصل جمع
proceeds U حاصل فروش
products U حاصل حاصلضرب
foodful U حاصل خیز
paper blockade U محاصره بی حاصل
get U حاصل کردن
partial products U حاصل ضربهای جز
growth U اثر حاصل
gets U حاصل کردن
nonproductive labor U کار بی حاصل
fattens U حاصل خیزکردن
product U حاصل ضرب
negotiation result U حاصل مذاکرات
fatten U حاصل خیزکردن
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
fattened U حاصل خیزکردن
come to an agreement U توافق حاصل کردن
deflationary gap U فاصله حاصل از رکود
capital bonus U سود حاصل از سرمایه
earth pressure U فشار حاصل از خاک
eagre U موج حاصل از جذر و مد
phantasm U حاصل خیال ووهم
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
interest profit U عایدی حاصل از بهره
hot shorteness U شکنندگی حاصل از گرما
lysate U حاصل تجزیه سلولی
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
aftercrop U حاصل دوم باره
resultant U حاصل منتج شونده
fogbow U رنگین کمان حاصل از مه
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
partial sum U حاصل جمع جزئی
sideways sum U حاصل جمع یک وری
sterilises U بی بار یا بی حاصل کردن
bead U دانههای حاصل ازجوشکاری
beads U دانههای حاصل ازجوشکاری
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
acquires U حاصل کردن اندوختن
spume U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
beach foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
ocean foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
sea foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
wave pressure U فشار حاصل از موج
acquiring U حاصل کردن اندوختن
sterilised U بی بار یا بی حاصل کردن
sterilising U بی بار یا بی حاصل کردن
sterilize U بی بار یا بی حاصل کردن
sterilizes U بی بار یا بی حاصل کردن
sheer U انحراف حاصل کردن
go to rack and ruin <idiom> U نتیجه بد حاصل کردن
sterilized U بی بار یا بی حاصل کردن
sterilizing U بی بار یا بی حاصل کردن
delete U برداشتن
pick up U برداشتن
lifts U برداشتن
include U در برداشتن
deleting U برداشتن
includes U در برداشتن
ingether U برداشتن
deletes U برداشتن
ingather U برداشتن
take U برداشتن
moistening U نم برداشتن
takes U برداشتن
glom U برداشتن
lift U برداشتن
pickup U برداشتن
countertrace U برداشتن از
take up U برداشتن
deleted U برداشتن
removes U از جا برداشتن
flaw U مو برداشتن
removing U برداشتن
to run away with U برداشتن
flaws U مو برداشتن
to mop up U برداشتن
to pick up U برداشتن
removes U برداشتن
sublate U برداشتن
lifted U برداشتن
lifting U برداشتن
removing U از جا برداشتن
to pull off U برداشتن
remove U برداشتن
to take up U برداشتن
remove U از جا برداشتن
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
flyash U خاکستر حاصل از زغال سنگ
do wonders <idiom> U نتیجه عالی حاصل کردن
cost saving U درامد حاصل از تقلیل هزینه
garden stuff U حاصل باغ :سبزی ومیوه
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
eolian U رسوب حاصل از جریان باد
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
blear U تاری حاصل از اشک وغیره
crops U حاصل دادن چینه دان
petrodollars U دلار حاصل ازفروش نفت
harvests U حاصل درو کردن وبرداشتن
harvested U حاصل درو کردن وبرداشتن
harvest U حاصل درو کردن وبرداشتن
crop U حاصل دادن چینه دان
cropped U حاصل دادن چینه دان
tidal mud deposits U گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
productiveness U حاصل خیزی نیروی تولید
hold out <idiom> U حاصل شدن ،تقدیر کردن
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
unveiled U حجاب برداشتن
unveiling U حجاب برداشتن
unveils U حجاب برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
decode U برداشتن رمز
unveil U حجاب برداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com