Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he paid through the nose
U
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The soldirs leg was amputated .
U
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
hazing
U
تحمیل کار سخت یا زیاد
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
She slapped him.
U
خواباندتو گوشش ( سیلی زد )
I pulled him by the ears.
U
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
close call/shave
<idiom>
U
خطراز بیخ گوشش گذشت
She wouldnt hear of it . she takes no heed.
U
گوشش به این حرفها بدهکار نیست
He is hard of hearing.
U
گوشش سنگین است (شنوائی اش کم است )
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
he was refused employment
U
کردند
they mulcted him
U
او را جریمه کردند
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
they put their heads together
U
با هم مشورت کردند
The trees are in bloom .
U
درختها گه کردند
They escaped under cover of darkness.
U
درتاریکی شب فرار کردند
It was required of me . They imposed it on me .
U
آنرا به من تکلیف کردند
they had words
U
باهم نزاع کردند
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
They pinched my keys.
U
کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
They were talking in Spanish .
U
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
The kids stamped on the ants .
U
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they poured toward that city
U
سوی ان شهر هجوم کردند
its was extended
U
مدت اعتبارانرا دراز کردند
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
modulation
U
تحمیل
exaction
U
تحمیل
protrusion
U
تحمیل
coercion
U
تحمیل
protrusions
U
تحمیل
possibly
U
تحمیل
infliction
U
تحمیل
imposition
U
تحمیل
incurrence
U
تحمیل
He was framed.
U
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
Fatimid
U
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
she was shot for a spy
U
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
exacting
U
تحمیل کننده
superimposable
U
قابل تحمیل
cark
U
تحمیل کردن
unmodulated
U
تحمیل ناشده
pushier
U
تحمیل کنننده
amplitude modulation
U
تحمیل دامنهای
burden
U
تحمیل کردن
pushy
U
تحمیل کنننده
burdens
U
تحمیل کردن
pushiest
U
تحمیل کنننده
dictating
U
تحمیل کردن
force
U
تحمیل کردن
velocity modulation
U
تحمیل سرعتی
forces
U
تحمیل کردن
forcing
U
تحمیل کردن
superimposition
U
تحمیل زائد
protrudes
U
تحمیل کردن
dictated
U
تحمیل کردن
exactor
U
تحمیل کننده
exactable
U
قابل تحمیل
dictates
U
تحمیل کردن
impose
U
تحمیل کردن
imponent
U
تحمیل کننده
fm , f.m.
U
تحمیل بسامدی
imposes
U
تحمیل کردن
density modulation
U
تحمیل تکاثفی
dictate
U
تحمیل کردن
imposable
U
قابل تحمیل
inflictable
U
تحمیل کردنی
protruding
U
تحمیل کردن
protruded
U
تحمیل کردن
modulator
U
مرحله تحمیل گر
modulator electrode
U
الکترد تحمیل گر
protrude
U
تحمیل کردن
leviable
U
قابل تحمیل
horn in
U
تحمیل کردن
frequency modulation
U
تحمیل بسامدی
negative modulation
U
تحمیل منفی
demodulator
U
تحمیل زدا
positive modulation
U
تحمیل مثبت
put upon
U
تحمیل کردن بر
imposing
U
تحمیل کننده
saddles
U
تحمیل کردن
dictate
U
تحمیل کردن
saddled
U
تحمیل کردن
saddle
U
تحمیل کردن
inflicts
U
تحمیل کردن
inflicted
U
تحمیل کردن
inflicting
U
تحمیل کردن
put-upon
U
تحمیل کردن بر
inflict
U
تحمیل کردن
demodulation
U
تحمیل زدایی
procrustean
U
تحمیل کننده
corinthian brass or bronze
U
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
They I got confused .
U
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
knickerbocker
U
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down
U
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
inns of chancery
U
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
U
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
demodulation
U
کشف تحمیل زدایی
velocity modulated tube
U
لامپ تحمیل سرعتی
modulated wave
U
موج تحمیل شده
drift space
U
فضای تبدیل تحمیل
burdens
U
بارکردن تحمیل کردن
levied
U
تحمیل نام نویسی
q demodulator
U
تحمیل زدای کیو
spark gap modulator
U
تحمیل گر دهانه جرقهای
levying
U
تحمیل نام نویسی
self sustained
U
تحمیل شده بنفس
buncher space
U
فضای تحمیل سرعتی
drift tunnel
U
تونل تبدیل تحمیل
levy
U
تحمیل نام نویسی
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
exact
U
تحمیل کردن بر درست
levies
U
تحمیل نام نویسی
synchrocyclotron
U
سیکلوترون تحمیل بسامدی
burden
U
بارکردن تحمیل کردن
frequency modulated cyclotron
U
سیکلوترون تحمیل بسامدی
f m cyclotron
U
سیکلوترون تحمیل بسامدی
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
taxes
U
تحمیل تقاضای سنگین
tax
U
تحمیل تقاضای سنگین
self imposed
U
برخود تحمیل شده
self-imposed
U
برخود تحمیل شده
lobbied
U
تحمیل گری کردن
lobbies
U
تحمیل گری کردن
lobby
U
تحمیل گری کردن
putting
U
قراردادن تحمیل کردن بر
puts
U
قراردادن تحمیل کردن بر
put
U
قراردادن تحمیل کردن بر
taxed
U
تحمیل تقاضای سنگین
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
forcing
U
بازور جلو رفتن تحمیل
force
U
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
U
بازور جلو رفتن تحمیل
tasks
U
تهمت زدن تحمیل کردن
task
U
تهمت زدن تحمیل کردن
to lay on
U
بستن مالیات تحمیل کردن
Boer
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Few reporters dared to enter the war zone.
U
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
U
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
self charging
U
تحمیل شونده بنفس خود خودکار
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
mohock
U
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards
U
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
U
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
generation
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs.
U
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
brian kellogg
U
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
constrain
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
to put on
U
شرط بندی کردن تحمیل کردن
inducing
U
فراهم کردن تحمیل کردن
induce
U
فراهم کردن تحمیل کردن
induced
U
فراهم کردن تحمیل کردن
induces
U
فراهم کردن تحمیل کردن
locarno treaty
U
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
high
U
زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com