English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
Other Matches
add U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
adding U اضافه کنید زیاد کنید
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
adds U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
add U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
imburse U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
eke U اضافه کردن بر
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
heighten U زیاد کردن
grnish U زیاد کردن
intensification U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
add زیاد کردن
propagating U زیاد کردن
overload U زیاد پر کردن
propagated U زیاد کردن
to run rup U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
increase U زیاد کردن
propagates U زیاد کردن
heightens U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
propagate U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
overloaded U زیاد پر کردن
increases U زیاد کردن
over excite U زیاد تحریک کردن
propagates U زیاد کردن پروردن
to overexert U تقلای زیاد کردن
overwork U کار زیاد کردن
overworked U کار زیاد کردن
to overstrain oneself U تقلای زیاد کردن
propagating U زیاد کردن پروردن
overfreight U زیاد بار کردن
overpress U زیاد پافشاری کردن در
overheats U زیاد گرم کردن
propagate U زیاد کردن پروردن
overload U زیاد بار کردن
overheated U زیاد گرم کردن
propagated U زیاد کردن پروردن
over refine U زیاد موشکافی کردن
to overwork oneself U زیاد کار کردن
overrate U زیاد براورد کردن
overrated U زیاد براورد کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
overrates U زیاد براورد کردن
overcharge U زیاد حساب کردن
oversimplification U زیاد ساده کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
adding U زیاد کردن برد
raises U پروراندن زیاد کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
strains U کوشش زیاد کردن
add U زیاد کردن برد
expanded , capacity U زیاد کردن گنجایش
strain U کوشش زیاد کردن
oversimplifying U زیاد ساده کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
raise U پروراندن زیاد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
overrating U زیاد براورد کردن
ransacks U زیاد کاوش کردن
overheat U زیاد گرم کردن
overloaded U زیاد بار کردن
ransacking U زیاد کاوش کردن
ransacked U زیاد کاوش کردن
overloads U زیاد بار کردن
ransack U زیاد کاوش کردن
elevation of security U زیاد کردن تامین
overworks U کار زیاد کردن
overcharged U زیاد حساب کردن
superheat U گرم کردن زیاد
overestimate U زیاد براورد کردن
overcharges U زیاد حساب کردن
overcharging U زیاد حساب کردن
adds U زیاد کردن برد
overworking U کار زیاد کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
To live a long life . U عمر طولانی (زیاد ) کردن
gap U اختلاف زیاد شکافدار کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
extorts U اخاذی کردن زیاد ستاندن
overpress U زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
extort U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorting U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted U اخاذی کردن زیاد ستاندن
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
gaps U اختلاف زیاد شکافدار کردن
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
enlarging U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged U توسعه دادن زیاد بحث کردن
overbear U مغلوب کردن زیاد میوه دادن
haunt U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
haunts U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
enlarges U توسعه دادن زیاد بحث کردن
to overeach oneself U زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset U زینت دادن زیاد بار کردن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
enlarge U توسعه دادن زیاد بحث کردن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind U بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to dwell on U زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
inflates U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to work hard U سخت و با زحمت زیاد کار کردن [اصطلاح روزمره]
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
inflate U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
overstock U زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
religionize U دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
multiple U حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
shim U واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
excess U اضافه
extra U اضافه
surplus U اضافه
augmentation U اضافه
increase U اضافه
extra <adj.> U اضافه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com