Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keep good hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep bad hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
soap bubble
U
چیزجالب وزود گذر
Go and come back soon (quickly).
U
برو وزود برگرد
putty
U
ادم ساده وزود باور
flashlight
U
نور برق اسا وزود گذر
flashlights
U
نور برق اسا وزود گذر
To live in a fools paradise .
U
گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
levitating
U
برخاستن
arise
U
برخاستن
uprise
U
برخاستن
arises
U
برخاستن
levitate
U
برخاستن
levitated
U
برخاستن
arising
U
برخاستن
levitates
U
برخاستن
to make a move
U
برخاستن
get out
U
برخاستن
rise
U
برخاستن
arisen
U
برخاستن
step up
U
برخاستن
get up
U
برخاستن
rises
U
برخاستن
uprise
U
از خواب برخاستن
to keep late hours
U
دیر برخاستن
resurge
U
دوباره برخاستن
to stand up
U
وایستادن برخاستن
upped
U
برخاستن بالارفتن
to get off
U
برخاستن ازروی
up
U
برخاستن بالارفتن
upping
U
برخاستن بالارفتن
collapsing
U
برخاستن روی پرتابگر
collapse
U
برخاستن روی پرتابگر
collapses
U
برخاستن روی پرتابگر
collapsed
U
برخاستن روی پرتابگر
blast
U
برخاستن از سکوی پرتاب
blasts
U
برخاستن از سکوی پرتاب
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
takeoffs
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
rises
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
rise
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
takeoff
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
wet take off
U
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
get about
U
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
sleeping
U
خوابیدن
lied
U
خوابیدن
lies
U
خوابیدن
sleeps
U
خوابیدن
go to rest
U
خوابیدن
ti turn in
U
خوابیدن
beds
U
خوابیدن
bed
U
خوابیدن
sleep
U
خوابیدن
incubates
U
بر خوابیدن
hit the hay
<idiom>
U
خوابیدن
incubated
U
بر خوابیدن
incubate
U
بر خوابیدن
to run down
U
خوابیدن
incubating
U
بر خوابیدن
to lie d.
U
خوابیدن
to lie down
U
خوابیدن
to oversleep oneself
U
پر خوابیدن
lie
U
خوابیدن
to go to bed
U
خوابیدن
to go to sleep
U
خوابیدن
to go to roost
U
خوابیدن
to retire to bed
U
خوابیدن
to take one's rest
U
اسودن خوابیدن
lie on the face
U
دمر خوابیدن
to lie on the face
U
دمر خوابیدن
to measure one'd length
U
رو بزمین خوابیدن
to measure one'd length
U
دمر خوابیدن
to keep late hours
U
دیر خوابیدن
sleep out
U
بیرون خوابیدن
to lie on the back
U
بر پشت خوابیدن
supine
U
برپشت خوابیدن
grovels
U
دمر خوابیدن
grovelled
U
دمر خوابیدن
lie on the back
U
به پشت خوابیدن
kipping
U
خوابیدن بستر
groveled
U
دمر خوابیدن
grovel
U
دمر خوابیدن
kipped
U
خوابیدن بستر
kip
U
خوابیدن بستر
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
stagnating
U
خوابیدن کساد شدن
doss
U
شاخ زدن خوابیدن
incubating
U
روی تخم خوابیدن
To sleep on ones side.
U
روی پهلو خوابیدن
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
to lie prostrate
U
روبه زمین خوابیدن
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
stagnate
U
خوابیدن کساد شدن
stagnates
U
خوابیدن کساد شدن
nestle
U
در اغوش کسی خوابیدن
nestled
U
در اغوش کسی خوابیدن
nestles
U
در اغوش کسی خوابیدن
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
berths
U
جای خوابیدن درقایق
incubate
U
روی تخم خوابیدن
berthing
U
جای خوابیدن درقایق
berthed
U
جای خوابیدن درقایق
incubated
U
روی تخم خوابیدن
berth
U
جای خوابیدن درقایق
incubation
U
خوابیدن روی تخم
incubates
U
روی تخم خوابیدن
stagnated
U
خوابیدن کساد شدن
To lie on ones belly .
U
روی شکم خوابیدن ( دمر)
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
design gross weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design take off weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
chean
U
چرخش بدون خوابیدن تیغه اسکیت
to sleep like a baby
<idiom>
U
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
reclines
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
reclined
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
recline
U
برپشت خم شدن یا خوابیدن سرازیر کردن
asleep at the switch
<idiom>
U
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
sleep out
U
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
out like a light
<idiom>
U
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
nymphomanic
U
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com