Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stereoscopic pair
U
زوج برجسته بینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
floating lines
U
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating mark
U
نقاط ایستگاه برجسته بینی
perspective spatial model
U
مدل برجسته بینی
stereogram
U
یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی
stereophotogrammetry
U
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph
U
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
stereoscopic
U
برجسته بینی
stereoscopy
U
سیستم برجسته بینی
vectograph
U
عکس برجسته بینی
vectograph
U
عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
Other Matches
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
snub-nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
septum
U
حفرههای بینی پره بینی
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
weather forecast
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
U
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
predicting interval
U
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
pre eminent
U
برجسته
mainline
U
برجسته
convex
U
برجسته
pre-eminent
U
برجسته
mainlined
U
برجسته
mainlines
U
برجسته
of d.
U
برجسته
mainlining
U
برجسته
par excellence
U
برجسته
eminent
U
برجسته
conspicuous
U
برجسته
salient
U
برجسته
cordon bleu
U
برجسته
prominent
U
برجسته
stereometric
U
برجسته
distinguished
U
برجسته
prosilient
U
برجسته
torose
U
برجسته
overriding
U
برجسته
crowned
U
برجسته
illustrated
U
برجسته
ridged
U
برجسته
relievo
U
برجسته
illustrious
U
برجسته
staring
U
برجسته
starring
U
برجسته
rilievo
U
برجسته
stereometric
U
خط برجسته
predominant
U
برجسته
laureate
U
برجسته
kenspeckle
U
برجسته
in relief
U
برجسته
illustrous
U
برجسته
relief emboss
U
برجسته
primes
U
برجسته
primed
U
برجسته
prime
U
برجسته
raised
U
برجسته
dominant
U
برجسته
masterwork
U
برجسته
striking
U
برجسته
noted
U
برجسته
outstandingly
U
برجسته
strikingly
U
برجسته
outstanding
U
برجسته
signalize
U
برجسته کردن
swells
U
برجسته شیک
humdinger
U
تفوق برجسته
contour map
U
نقشه برجسته
salient pole
U
قطب برجسته
swell
U
برجسته شیک
saleintiant
U
برجسته چشمگیر
saleint
U
برجسته چشمگیر
bossing
U
ارباب برجسته
bosses
U
ارباب برجسته
bossed
U
ارباب برجسته
relievo
U
برجسته کاری
swelled
U
برجسته شیک
drop shadow
U
سایه برجسته
anaglyph
U
تزئینات برجسته
anaglyph
U
حجاری برجسته
alto relievo
U
برجسته بلند
bas relif
U
نقش کم برجسته
basso relief
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
نقش کم برجسته
acrography
U
گچ کاری برجسته
stand out
U
برجسته عالی
stand out
U
برجسته بودن
smatt
U
برجسته زیرکانه
signally
U
بطور برجسته
embossed
U
برجسته شده
humdingers
U
تفوق برجسته
boss
U
ارباب برجسته
relief map
U
نقشه برجسته
relief emboss
U
نقشه برجسته
effigies
U
تصویر برجسته
effigy
U
تصویر برجسته
in relief
U
بطور برجسته
premiering
U
هنرپیشه برجسته
predominantly
U
بطور برجسته
laureatel
U
شاعر برجسته
poet laureate
U
شاعر برجسته
bas relief
U
برجسته کوتاه
bas relief
U
نقش کم برجسته
bas-relief
U
برجسته کوتاه
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas-reliefs
U
نقش کم برجسته
premiere
U
هنرپیشه برجسته
premiered
U
هنرپیشه برجسته
mezzo rillievo
U
نیم برجسته
illustriously
U
برجسته وار
high relief
U
نقوش برجسته
egregious
U
برجسته نمایان
raised shoulder
U
شانه برجسته
emboss
U
برجسته کردن
projection welding
U
جوش برجسته
topography
U
برجسته نگاری
piece de resistance
U
فقره برجسته
embossed alphabet
U
الفبای برجسته
exaggerated stereoscopy
U
برجسته بین
palmy
U
برجسته کامیاب
fash butt welding
U
جوش برجسته
front face
U
سطح برجسته
distinguished
U
برجسته مهم
notbility
U
شخص برجسته
half relief
U
نیم برجسته
mezzo relief
U
نیم برجسته
premieres
U
هنرپیشه برجسته
aegicrane
U
آذین برجسته سر
affigy
U
تصویر برجسته
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
topographic map
U
نقشه برجسته
projects
U
برجسته بودن
projected
U
برجسته بودن
milestone
U
مرحله برجسته
milestones
U
مرحله برجسته
eminently
U
بطور برجسته
project
U
برجسته بودن
premier
U
هنرپیشه برجسته
to create an image for oneself as somebody
U
برجسته شدن
to stand out
U
برجسته بودن
aegicranium
U
آذین برجسته سر
magnific
U
معروف برجسته
personages
U
شخص برجسته
personage
U
شخص برجسته
bas relif
U
نقوش برجسته
raised figure
طرح برجسته
cordon bleu
U
آدم برجسته
bas-relief
U
برجسته کاری
tyupical
U
نوبهای برجسته
contour
U
نقشه برجسته
stereoscopics
U
برجسته نمایی
relief
U
برجسته کاری
to make one's mark
U
برجسته شدن
leading
U
عمده برجسته
relief
U
حجاری برجسته
premiers
U
هنرپیشه برجسته
feats
U
کار برجسته
feat
U
کار برجسته
stucco relief
U
گچبریهای برجسته
stereoscopic
U
برجسته بین
bigwigs
U
شخص مهم و برجسته
bigwig
U
شخص مهم و برجسته
banks
U
قسمت برجسته سر پیچ
markedly
U
بطور برجسته یا محسوس
to bring out in relief
U
برجسته یا روشن کردن
noticeable
U
قابل ملاحضه برجسته
snarled
U
بغرنجی برجسته کردن
raised type
U
حروف برجسته برای
snarling
U
بغرنجی برجسته کردن
biggest
U
ستبر ادم برجسته
snarl
U
بغرنجی برجسته کردن
bell-cast
U
[لبه ی برجسته بام]
oner
U
شخص یا چیز برجسته
to stand out in relief
U
برجسته یا روشن بودن
papillary lines
U
خطهای برجسته انگشتها
landmark
U
واقعه برجسته راهنما
person of f.
U
شخص برجسته یا با نفوذ
stereometric
U
وابسته بترسیمات برجسته
brocade
U
پارچه ابریشمی گل برجسته
inconspicuous
U
غیر برجسته کمرنگ
big
U
ستبر ادم برجسته
landmarks
U
واقعه برجسته راهنما
bank
U
قسمت برجسته سر پیچ
bigger
U
ستبر ادم برجسته
embossing die
U
حدیده برجسته کاری
goffer
U
مجعدکردن برجسته کردن
relief map
U
نقشه برجسته نما
stereoscope
U
دستگاه برجسته بین
convex fillet weld
U
جوش نواری برجسته
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
bosomy
U
دارای پستان برجسته
living picture
U
نمایش یاتصویر برجسته
bosomed
U
دارای سینه برجسته
bold faced type
U
حروف سیاه برجسته
low relief
U
نقش نیم برجسته
illustriously
U
بطور برجسته مشهورانه
distinguished unit citation
U
نشان یکان برجسته
high light
U
نکات برجسته یا جالب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com