English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
weevilled U شپشه گرفته شپشه زده کودار
Other Matches
aphids U شپشه
aphid U شپشه
louse U شپشه
animal louse U شپشه
plant louse U شپشه
weevils U شپشه
weevil U شپشه
weevilly U شپشه دار
weewilled U شپشه دار
corn weevil U شپشه گندم
sow bug U شپشه چوب
weeviled U شپشه دار
weevilly U شپشه وار
weevils U سوسه شپشه گندم
weevil U سوسه شپشه گندم
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
louse U هر نوع شپشه یا افت گیاهی وغیره شبیه شپش
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
accustomed خو گرفته
thick U گرفته
muggy U گرفته
gruff U گرفته
thicker U گرفته
thickest U گرفته
bunged up U قی گرفته
addicted U خو گرفته
clouded U گرفته
pokey U گرفته
rancid U بو گرفته
dulling U گرفته
dullest U گرفته
duller U گرفته
dulled U گرفته
dull U گرفته
low-spirited U گرفته
low spirited U گرفته
fustiest U بو گرفته
fustier U بو گرفته
fusty U بو گرفته
sombrous U گرفته
dulls U گرفته
fogbound U مه گرفته
hoarse U گرفته
heartsore U دل گرفته
brumous U مه گرفته
uptight U گرفته
muzzy U گرفته
air less U گرفته
mistful U مه گرفته
adopted U گرفته
hoarser U گرفته
darksome U گرفته
folded in mist U مه گرفته
comate U مه گرفته
choky U گرفته
chock full U گرفته
hoarsest U گرفته
smoky U دود گرفته
caught U گرفته شده
in mourning U چرک گرفته
to d. itself U گرفته شدن
aeruginous U زنگ گرفته
rainy U تر رگبار گرفته
blear U گرفته وتاریک
blear eyes U چشمان قی گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
verminous U شپش گرفته
triste U گرفته محزون
cerated U موم گرفته
tristful U گرفته محزون
fond U انس گرفته
fonder U انس گرفته
reposing upon U قرار گرفته بر
derivatives U گرفته شده
derivative U گرفته شده
began U دست گرفته
divorcees U زن طلاق گرفته
hoarsely U بطور گرفته
divorcee U زن طلاق گرفته
poky U گرفته دلگیر
pokiest U گرفته دلگیر
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
patinous U کبره گرفته
fondest U انس گرفته
maggoty U کرم گرفته
medalled U مدال گرفته
mistful U میغ گرفته
mity U کزم گرفته
dulled U کندشدن گرفته
on the panel U جزوصورت گرفته
drippy U هوای گرفته
patinated U زنگار گرفته
pokier U گرفته دلگیر
rheumatic U رماتیسم گرفته
airless U گرفته یا دم کرده
filmiest U غبار گرفته
filmier U غبار گرفته
solemn U گرفته موقرانه
measly U کرم گرفته
addict خو گرفته معتاد
addicts U : خو گرفته معتاد
filmy U غبار گرفته
wont U خو گرفته عادت
dulls U کندشدن گرفته
dulling U کندشدن گرفته
dullest U کندشدن گرفته
duller U کندشدن گرفته
dull U کندشدن گرفته
leaded U سرب گرفته
eerie U ترساننده گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
lowering U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
skims U شیر خامه گرفته
lowers U هوای گرفته وابری
skimmed U شیر خامه گرفته
lowered U هوای گرفته وابری
He was choking . U گلویش گرفته بود
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
my time is occupied U وقتم گرفته است
mucid U بوزک زده بو گرفته
assumed U بخود گرفته عاریتی
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
malty U خو گرفته به ابجو خوری
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
lour U گرفته شدن عبوس
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
included U دور گرفته شده
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
skim U شیر خامه گرفته
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
i had been caught U گرفته شده بودم
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
underlying U در زیر قرار گرفته
mossy U خزه گرفته باتلاقی
funky U بوی ناه گرفته
game U شکار گرفته شده
foul house U چشمی گرفته لنگر
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
low key U دارای صدای گرفته
in contemplation U درنظر گرفته شده
AC U گرفته شده است
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
low-key U دارای صدای گرفته
She was depressed. U دلش گرفته بود
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
applique U مورد استفاده قرار گرفته
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
borrowed money U پول قرض گرفته شده
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
prussic acid U اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
claque U پول گرفته اند دست بزنند
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
I was bitten by a dog. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
endorsee U کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
cathectic U تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com