Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
negrophil
U
زنگی دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
Negroes
U
زنگی
Negro
U
زنگی
zanzibari
U
زنگی
carillon
U
سنتور زنگی
timbre
U
دایره زنگی
blackamoor
U
سیاه زنگی
tambourines
U
دایره زنگی
pies
U
کلاغ زنگی
pie
U
کلاغ زنگی
darky
U
سیاه زنگی
carillons
U
سنتور زنگی
fascias
U
دایره زنگی
fascia
U
دایره زنگی
alarum
U
ساعت زنگی
negrillo
U
زنگی کوچک
tambourine
U
دایره زنگی
striker
U
ساعت زنگی
chiming
U
سازیاموسیقی زنگی
tintinnabulum
U
جغجغه زنگی
timbrel
U
دایره زنگی
chimes
U
سازیاموسیقی زنگی
chimed
U
سازیاموسیقی زنگی
chime
U
سازیاموسیقی زنگی
strikers
U
ساعت زنگی
negroid
U
زنگی مانند
negro slave
U
غلام زنگی
hamite
U
زنگی سیاه افریقایی
ravens
U
غراب کلاغ زنگی
raven
U
غراب کلاغ زنگی
tambourines
U
دایره زنگی زدن
tambourine
U
دایره زنگی زدن
carillonneur
U
نوازنده سنتور زنگی
alarm
U
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmed
U
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly
U
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarms
U
بیم و وحشت ساعت زنگی
rattler
U
چیزی که تغ تغ کند مار زنگی
rattlers
U
چیزی که تغ تغ کند مار زنگی
sidewinder
U
نوعی مار زنگی کوچک
massasauge
U
مار زنگی امریکای شمالی
repeater
U
ساعت زنگی بازگو کننده
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
negrito
U
زنگی کوچک در اقیانوسیه ونواحی مالاکا
negroidal
U
زنگی وابسته بسیاهان کسیکه خون سیاهان در اوباشد
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
adjective colour
U
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
gong
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gongs
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
cuckoo clocks
U
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clock
U
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
mags
U
کلاغ جاره اروپایی کلاغ زنگی
mag
U
کلاغ جاره اروپایی کلاغ زنگی
ally
U
دوست
allying
U
دوست
unfriended
U
بی دوست
amicable
U
دوست
chums
U
دوست
chum
U
دوست
philogynist
U
زن دوست
philoginous
U
زن دوست
heart to heart
U
دوست
bozo
U
دوست
dienophile
U
دی ان دوست
hydrophilic
U
اب دوست
hydrophilic compound
U
اب دوست
leal
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
heart-to-hearts
U
دوست
buddies
U
دوست
schoolmates
U
دوست
friends
U
دوست
schoolmate
U
دوست
friend
U
دوست
buddy
U
دوست
formalist
U
دوست
friendless
U
بی دوست
philanthropists
U
بشر دوست
lipophilic
U
چربی دوست
friendly state
U
کشور دوست
philanthropist
U
بشر دوست
negrophil
U
سیاه دوست
phihellenic
U
یونانی دوست
phiadelphian
U
نوع دوست
patiot
U
میهن دوست
oxyphile
U
اسید دوست
oxyphil
U
اسید دوست
ornithophilous
U
مرغ دوست
his friend's murder
U
قتل دوست او
nucleophile
U
هسته دوست
expressionism
U
حالت دوست
expressionist
U
حالت دوست
cobber
U
دوست صمیمی
hydrophilic compound
U
ترکیب اب دوست
hydrophilic
U
ترکیب اب دوست
intimado
U
دوست صمیمی
isophilic
U
همجنس دوست
necrophilous
U
لاشه دوست
myrmecophilous
U
مورجه دوست
patriot
U
وطن دوست
lithophilous
U
سنگ دوست
liquorish
U
نوشابه دوست
patriots
U
وطن دوست
kissing kind
U
باهم دوست
patriotic
U
میهن دوست
hydrophilic
U
اب دوست علاقمند به اب
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
girlfriend
U
دوست دختر
family men
U
زن و بچه دوست
family man
U
زن و بچه دوست
loveable
U
دوست داشتنی
rats
U
دوست بی وفا
careerists
U
حرفه دوست
careerist
U
حرفه دوست
zoophilous
U
حیوان دوست
girlfriends
U
دوست دختر
lovable
U
دوست داشتنی
unlovely
U
دوست نداشتنی
pen pals
U
دوست مکاتبهای
pen pals
U
دوست قلمی
pen pal
U
دوست مکاتبهای
pen pal
U
دوست قلمی
zoophilic
U
حیوان دوست
lovelier
U
دوست داشتنی
xenophile
U
بیگانه دوست
philotechnic
U
صناعت دوست
philotechnic
U
صنعت دوست
philobiblic
U
کتاب دوست
philhellenic
U
دوست یونان
saprophytic
U
پوده دوست
pornerastic
U
جنده دوست
psychrophilic
U
سرما دوست
loveliest
U
دوست داشتنی
to make a friend of
U
دوست شدن با
lovely
U
دوست داشتنی
sweet tooth
U
شیرینی دوست
solomon
U
صلح دوست
philanthrope
U
بشر دوست
sporting
U
بازی دوست
social
U
جمعیت دوست
likable
U
دوست داشتنی
likeable
U
دوست داشتنی
boyfriend
U
دوست پسر
disliking
U
دوست نداشتن
acidophile
U
ترشی دوست
acidophile
U
اسید دوست
warlike
U
جنگ دوست
amativeness
U
دوست داشتن
anglophile
U
انگلیسی دوست
bibliophil
U
کتاب دوست
I need my e
U
من دوست دارم
social
U
گروه دوست
fraternising
U
دوست بودن
peaceable
U
صلح دوست
fraternised
U
دوست بودن
like
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
friend
U
دوست کردن
friends
U
دوست کردن
gregarious
U
گروده دوست
likes
U
دوست داشتن
affects
U
دوست داشتن
affect
U
دوست داشتن
crony
U
دوست صمیمی
cronies
U
دوست صمیمی
fraternises
U
دوست بودن
cater cousin
U
دوست صمیمی
dislikes
U
دوست نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
francophile
U
فرانسه دوست
gallophile
U
فرانسه دوست
germanophil
U
المان دوست
hail fellow
U
دوست صمیمی
halophilous
U
نمک دوست
boyfriends
U
دوست پسر
hand and glove
U
دوست یک دل ویکزبان
hand and glove
U
دوست همراز
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
hand in glove
U
دوست همراز
philhellene
U
دوست یونان
heliophilous
U
افتاب دوست
hemophile
U
خون دوست
humansit
U
انسان دوست
humnanist
U
همنوع دوست
francophil
U
فرانسه دوست
loyalist
U
دولت دوست
dendrophilous
U
درخت دوست
loyalists
U
دولت دوست
culturist
U
فرهگ دوست
humanitarian
U
بشر دوست
fraternizing
U
دوست بودن
dislike
U
دوست نداشتن
chessist
U
شطرنج دوست
dislikable
U
دوست نداشتنی
hydrophile
U
اب دوست علاقمند به اب
fraternize
U
دوست بودن
fraternized
U
دوست بودن
fraternizes
U
دوست بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com