English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lost chain U زنجیره از دست رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
sequence U زنجیره
series U زنجیره
sequences U زنجیره
chain U زنجیره
chains U زنجیره
food chain U زنجیره غذایی
continuum U مستمر زنجیره
food chains U زنجیره غذایی
backward chaining U زنجیره پسرو
mountain ranges U کوه زنجیره
markov chain U زنجیره مارکف
lost chain U زنجیره گم شده
key pattern U زنجیره یونانی
milling U زنجیره سکه
developmental sequence U زنجیره رشدی
jassid U زنجیره کوچک
chinese fret U [زنجیره ی هندسی چینی]
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
linkwork U هر چیز زنجیره دار
chainstiteh U دوجفت زنجیره ایی
multi-chain necklaces U گردن بند چند زنجیره
chaining U اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
chaining U جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
card-cut U [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
nil pointer U نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
in process of time U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
frenetical U از جا در رفته
by inches U رفته رفته
gradually U رفته رفته
dislocated U در رفته
thrawart U در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
departed U رفته
day a day U روی هم رفته
in the lump U روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
in the a U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
on a par U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
altogether U روی هم رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
truncated soil U خاک رو رفته
unbridle U مهاردر رفته
deep-set U فرو رفته
neat U شسته و رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
madding U از کوره در رفته
neater U شسته و رفته
averaging U روی هم رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
neatest U شسته و رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
extinct U ازبین رفته
gone <adj.> U از دست رفته
sunken U فرو رفته
defunct U ازبین رفته
windswept U بر باد رفته
exhausted U تحلیل رفته
pallid U رنگ رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
overall U رویهم رفته
overalls U رویهم رفته
off shade U رنگ رفته
frenzied U ازجا در رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
consumptives U تحلیل رفته
frantic U ازکوره در رفته
consumptive U تحلیل رفته
emaciated U گوشت رفته
red-hot U ازجادر رفته
averaged U روی هم رفته
pulled U تحلیل رفته
averagly U روی هم رفته
chafed U پوست رفته
average U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
overseen U غلط رفته
all in all U روی هم رفته
jitters U از کوره در رفته
away U غایب رفته
ha-ha U دیوار فرو رفته
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
sunken eyes U چشمان فرو رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
you are mistaken U خطا رفته اید
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
paler U رنگ رفته بی نور
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
saddle nose U بینی فرو رفته
forged side U سطح فرو رفته
pale U رنگ رفته بی نور
advanced pawn U پیاده پیش رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
tacky U رنگ ورو رفته
he must have gone U باید رفته باشد
income forgone U درامداز دست رفته
immersed in debt U فرو رفته در فرض
palest U رنگ رفته بی نور
he is off to the war U رفته است به جنگ
powers U توان از دست رفته
power U توان از دست رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
retreating chin U چانه عقب رفته
lost U از دست رفته ضایع
furibund U اشفته ازجادر رفته
neat U شسته و رفته مرتب
powered U توان از دست رفته
neater U شسته و رفته مرتب
neatest U شسته و رفته مرتب
powering U توان از دست رفته
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
sold U فروخته شده بفروش رفته
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
lost U از دست رفته تلف شده
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . U نمی دانم کدام گوری رفته است
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
Vxtreme U قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
gapeworm U یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks U خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
poppyhead U تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
yin yang U مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
VT terminal emulation U استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
leiwen U لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation U روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com