Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 263 (46 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ground
U
زمین کردن
grounding
U
زمین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
fumble
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
reclaim
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
paralyse
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
grub
U
زمین کندن جستجو کردن
grubbed
U
زمین کندن جستجو کردن
grubs
U
زمین کندن جستجو کردن
harrow
U
باچنگک زمین را صاف کردن
harrow
U
صاف کردن زمین
harrows
U
باچنگک زمین را صاف کردن
harrows
U
صاف کردن زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
search
U
کاوش کردن زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
searches
U
کاوش کردن زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
کاوش کردن زمین
bedraggle
U
روی زمین کشیدن و چرک کردن
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
dibble
U
گود کردن زمین
dig , in
U
گود کردن زمین
geodesy
U
مساحی کردن زمین
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
peneplain
U
فرسوده کردن زمین
peneplane
U
فرسوده کردن زمین
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
protective earthing
U
زمین کردن حفافتی
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
terrain spotting
U
تجسس کردن زمین
to clear land
U
زمین راصاف کردن
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
to work the land
U
زمین را زراعت کردن
to cultivate land
U
زمین را کشت کردن
to dig out
U
گود کردن زمین
Other Matches
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
floors
U
کف زمین
globes
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
land n
U
زمین
ground
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
ground
U
: زمین
globe
U
زمین
earthing
U
زمین
grazed
U
زمین
geodetically
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
acre
U
زمین
grazes
U
زمین
terrain
U
زمین
ground
U
کف زمین
tellus
U
زمین
domains
U
زمین
soiling
U
زمین
soils
U
زمین
rooter
U
زمین کن
soil
U
زمین
lackland
U
بی زمین
land
U
زمین
domain
U
زمین
floored
U
کف زمین
field
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
ground line
U
خط زمین
cinder track
U
زمین دو
norland
U
زمین
earths
U
زمین
this earthly round
U
زمین
floor
U
کف زمین
fields
U
زمین
earth
U
زمین
acres
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
fielded
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
floor
U
کف زمین
real estate
U
زمین
graze
U
زمین
geoisotherm
U
همدمای زمین
earth excavating
U
حفاری زمین
banquette
U
زمین بلند
geotherm
U
همدمای زمین
banquet
U
زمین بلند
grounding
U
ایجاد زمین
to stamp
[your foot]
U
پا به زمین کوبیدن
abuttal
U
زمین مجاور
geological
U
زمین شناختی
table land
U
زمین هموار
ground cushion
U
بالشتک زمین
geological
U
زمین شناسی
low land
U
زمین پست
low land
U
پستی زمین
real estate
U
معاملات زمین
earthquake
U
زمین لرزه
geolatry
U
زمین پرستی
gore
U
زمین سه گوش
subbasement
U
زیر زمین
orient
U
مشرق زمین
savannas
U
زمین هموار
losse earth
U
زمین خوره
quick ground
U
زمین سست
isogeotherm
U
همدمای زمین
landslide
U
واریز زمین
ground level
U
تراز زمین
border land
U
زمین مرزی
ground level
U
سطح زمین
abuttals
U
زمین سرحدی
real estate
U
خرید زمین
loose ground
U
زمین سست
west
U
مغرب زمین
savannahs
U
زمین هموار
geoid
U
زمین دیسه
basements
U
زیر زمین
terrain
U
زمین ناحیه
terrain
U
عوارض زمین
above the earth
U
بالای زمین
uplands
U
زمین بلند
above the earth
U
در روی زمین
orienting
U
مشرق زمین
level land
U
زمین مسطح
terrain
U
نوع زمین
blocked
U
قطعه زمین
upland
U
زمین بلند
rear court
U
انتهای زمین
orients
U
مشرق زمین
blocks
U
قطعه زمین
difficult terrain
U
زمین دو عارضه
basement
U
زیر زمین
terrain
U
زمین عملیات
uplands
U
زمین کوهستانی
geodesy
U
زمین سنجی
geology
U
زمین شناسی
plateau
U
زمین مسطح
sidelining
U
خط کنار زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
to send to grass
U
زمین زدن
upland
U
زمین کوهستانی
sidelined
U
خط کنار زمین
levelling rod
U
زمین پیمایی
sideline
U
خط کنار زمین
geoid
U
زمین وار
geochemistry
U
زمین شیمی
block
U
قطعه زمین
landward
U
بسوی زمین
plateaux
U
زمین مسطح
palsy
U
زمین گیری
terrestrial
U
زمین خاکی
predial or prae
U
وابسته به زمین
plateaus
U
زمین مسطح
subgrade
U
زمین پی راه
banquette
U
زمین بلند
stamp one's foot
U
پا به زمین زدن
end
U
زمین حریف
slum
U
زمین زیربنا
slums
U
زمین زیربنا
public d.
U
زمین خالصه
public domain
U
زمین خالصه
ended
U
زمین حریف
lared of the covenant
U
زمین موعود
ends
U
زمین حریف
soil creep
U
زمین خزه
soil species
U
نوع زمین
landed a
U
ملک زمین
soil strain
U
فشار زمین
land tax
U
مالیات بر زمین
to kiss the ground
U
زمین بوسیدن
auger
U
زمین سوراخ کن
territory
U
زمین ملک
earths
U
سطح زمین
earths
U
کره زمین
site building
U
زمین زیربنا
site building
U
زمین ساختمانی
earths
U
سکنه زمین
earths
U
اتصال به زمین
badland
U
زمین لم یزرع
bad soil
U
زمین سست
earths
U
سیم زمین
pronely
U
روبه زمین
field of play
U
زمین بازی
connection
U
اتصال زمین
protective earthing
U
زمین محافظ
feature line
U
خط عوارض زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com