English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead ground U زمین واقع در زاویه بیروح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in defilade U در زاویه بیروح
dead zone U زاویه بیروح
defilade U زاویه بیروح
dead group U زاویه بیروح
dead area U زاویه بیروح
dead space U زاویه بیروح فضای کور
dead group U زمین بیروح
intratelluric U واقع در درون زمین
underground U واقع در زیرزمین زیر زمین
cislunar U واقع بین زمین وماه
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
bedrock U سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
antipodal U مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
true track U تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
rhumb line U خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
graduated circle of an alidade U دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral U اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
prosish U بیروح
tamed U بیروح
vapid U بیروح
exanimate U بیروح
tames U بیروح
tamer U بیروح
tame U بیروح
uninspired U بیروح
life less U بیروح
inanimately U بیروح
arid U بیروح
pedestrians U بیروح
insipid U بیروح
pedestrian U بیروح
taming U بیروح
tamest U بیروح
stagnates U بیروح شدن
stagnating U بیروح شدن
stagnated U بیروح شدن
stagnate U بیروح شدن
dead area U منطقه بیروح
meek U بیروح خونسرد
inert U فاقد نیروی جنبش بیروح
defilade U درزاویه بیروح قرار دادن
angle of repose U زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence U زاویه تقرب زاویه پارالاکس
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
declination U زاویه انحراف زاویه میل
bombing angle U زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam U بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation U تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle U زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
apogee U زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle U زاویه راسی هدف زاویه راسی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
grid magnatic angle U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival U زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
post mortem U پس از واقع
substantially U در واقع
postmortem U پس از واقع
As it were U در واقع
in reality U در واقع
situate U واقع در
bestead U واقع
situated or situate U واقع
indeed U در واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
realist U واقع گرا
realistic U واقع بین
realist U واقع بین
set U واقع شده
sets U واقع شده
setting up U واقع شده
covenant U واقع شود
hinders U واقع درعقب
covenants U واقع شود
nether U واقع در زیر
nether U واقع در پایین
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
to come to pass U واقع شدن
vanward U واقع درجلو
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
trumped-up U خلاف واقع
realistic U واقع گرایانه
procephalic U واقع در جلو سر
vega U نسر واقع
transpontine U واقع در انسوی پل
precordial U واقع در پیش دل
onshore U واقع در ساحل
postern U واقع درعقب
realistically U واقع گرایانه
alpha lyrae U نسر واقع
realistically U واقع بین
trumped up U خلاف واقع
shipside U واقع در کنارکشتی
hindering U واقع درعقب
osculant U واقع شونده
capsulate U واقع درکپسول
sinisteral U واقع درسمت چپ
centric U واقع درمرکز
vertical U واقع در نوک
hindered U واقع درعقب
hinder U واقع درعقب
yonder U واقع درانجا
lumbar U واقع در کمر
sincipital U واقع در جلوی سر
axile U واقع درمحور
situated or situate U واقع شده
realists U واقع بین
subjacent U واقع در زیر
extraception U واقع نگری
untrue U خلاف واقع
initialled U واقع در اغاز
realists U واقع گرا
it lies on the east of U در خاور واقع
situated U واقع شده در
limitrophe U واقع در مرز
initiatory U واقع در اول
superjacent U واقع درفوق
intervascular U واقع در میان رگ ها
initialing U واقع در اغاز
flight from reality U واقع گریزی
intradermal U واقع در زیرپوست
take place U واقع شدن
life like U واقع نما
to take place U واقع شدن
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
initials U واقع در اغاز
meanest U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
mean U واقع دروسط
extreme position U واقع درمنتهاالیه
initialling U واقع در اغاز
sublunar U واقع در زیرقمر
lies U واقع شدن
haemal U واقع درسوی دل
intradermic U واقع در زیرپوست
initialed U واقع در اغاز
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com