Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
savannah
U
زمین هموار
savannahs
U
زمین هموار
savannas
U
زمین هموار
savanna
U
زمین هموار
table land
U
زمین هموار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
espianade
U
قطعه زمین هموار شیب ملایم
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
tableland
U
زمین هموار و مسطح
Other Matches
planing
U
هموار
tabulate
U
هموار
incompliant
U
نا هموار
smooths
U
هموار
tabulated
U
هموار
tabulates
U
هموار
flatly
U
هموار
planed
U
هموار
flat
U
هموار
even
U
هموار
flattest
U
هموار
planes
U
هموار
smooth
U
هموار
plane
U
هموار
plain
U
هموار
smoothed
U
هموار
smoothest
U
هموار
rolling
U
هموار
plainer
U
هموار
plainest
U
هموار
levels
U
هموار
levelled
U
هموار
leveled
U
هموار
level
U
هموار
plains
U
هموار
smoothe
U
هموار
plane
U
رویه هموار
evenly
U
بطور هموار
smoothed
U
هموار کردن
smooth
U
هموار کردن
smooths
U
هموار کردن
plane
U
سطح هموار
shim
U
هموار کردن
flat plain
U
دشت هموار
planing
U
سطح هموار
planing
U
رویه هموار
planes
U
سطح هموار
planes
U
رویه هموار
aggradation
U
هموار کردن
smoothest
U
هموار کردن
smooth scrolling
U
حرکت هموار
planed
U
سطح هموار
soft shoulder
U
شانه هموار
planed
U
رویه هموار
peneplain=peneplane
U
دشت هموار شده
flatted cargo
U
بار هموار و صاف
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
beds
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
bed
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
knobble
U
دگمه کوچک هموار کردن
To pave the way . To prepare the ground.
U
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
trims
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
aggrade
U
ضخیم کردن هموار کردن
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
norland
U
زمین
soils
U
زمین
soiling
U
زمین
earths
U
زمین
floor
U
کف زمین
acre
U
زمین
ground line
U
خط زمین
grass roots
U
کف زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
land n
U
زمین
land
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
geodetically
U
زمین
lackland
U
بی زمین
ground surface
U
کف زمین
acres
U
زمین
soil
U
زمین
earthing
U
زمین
grazes
U
زمین
rooter
U
زمین کن
floor
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
real estate
U
زمین
domains
U
زمین
floors
U
کف زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
ground
U
کف زمین
cinder track
U
زمین دو
domain
U
زمین
ground
U
زمین
ground
U
: زمین
aerospace
U
جو زمین
globe
U
زمین
fields
U
زمین
earth
U
زمین
globes
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
tellus
U
زمین
field
U
زمین
this earthly round
U
زمین
terrain
U
زمین
fielded
U
زمین
crusts
U
پوسته زمین
earthmoving
U
حرکت زمین
My birthday falls on a Staurday.
U
جشن زمین
floors
U
محدوده زمین
earthing
U
اتصال زمین
geology
U
زمین شناسی
emblements
U
حاصل زمین
paralysis
U
زمین گیری
earthling
U
اهل زمین
floor
U
محدوده زمین
ends
U
زمین حریف
ended
U
زمین حریف
crust
U
پوسته زمین
earth's axis
U
محور زمین
end
U
زمین حریف
earthing strap
U
تسمه زمین
earthward
U
بسوی زمین
earthward
U
بطرف زمین
earthwards
U
سوی زمین
elevated ground
U
زمین بلند
floored
U
محدوده زمین
emblements
U
محصول زمین
earthwards
U
بطرف زمین
speculation
U
زمین خواری
geoid
U
زمین وار
earth electrode
U
الکترد زمین
basements
U
زیر زمین
abuttal
U
زمین مجاور
geoid
U
زمین دیسه
geoisotherm
U
همدمای زمین
geotherm
U
همدمای زمین
isogeotherm
U
همدمای زمین
geolatry
U
زمین پرستی
geosphere
U
زمین سپهر
geostrategy
U
زمین شناسی
geotaxis
U
زمین گرایی
geotropism
U
زمین گرایی
upland
U
زمین بلند
bogs
U
زمین باطلاقی
bog
U
زمین باطلاقی
lairds
U
صاحب زمین
laird
U
صاحب زمین
feature line
U
خط عوارض زمین
foreland
U
زمین جلوامده
field of play
U
زمین بازی
flat ground
U
زمین تخت
borderlands
U
زمین سرحدی
flat ground
U
زمین مسطح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com