English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
champaign U زمین مرتفع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
upland U زمین مرتفع دور از دریا
uplands U زمین مرتفع دور از دریا
karoo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karroo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
Other Matches
highest U مرتفع
raised flooring U کف مرتفع
hiding U مرتفع
hidings U مرتفع
highs U مرتفع
elevated U مرتفع
high U مرتفع
Cat U حصار مرتفع
obviate U مرتفع کردن
highs U جای مرتفع
obviates U مرتفع کردن
plateau U جلگه مرتفع
Cat U قلعه مرتفع
obviated U مرتفع کردن
aerie U اشیانهء مرتفع
aerie U خانهء مرتفع
plateaus U جلگه مرتفع
obviating U مرتفع کردن
outdoor antenna U انتن مرتفع
high level cistern U ابفشان مرتفع
blast furnaces U کوره مرتفع
blast furnace U کوره مرتفع
plateaux U جلگه مرتفع
high U جای مرتفع
high cloud U ابرهای مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
heights U جای مرتفع
highest U جای مرتفع
height U جای مرتفع
lift U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts U مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre U موج یا سدخیلی مرتفع
lifting U مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran U اهل مناطق مرتفع
to make all doubts even U هرگونه شک را مرتفع کردن
lifted U مرتفع بنظرامدن بلندی
detoxification U مرتفع شدن حالت مسمومیت
reserved for unexpired risks U ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band U [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
aerie U لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
blast furnace slag U تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
roller coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
deodorised U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising U بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth U زمین
earthing U زمین
land U زمین
earths U زمین
ground line U خط زمین
terrain U زمین
fields U زمین
acre U زمین
fielded U زمین
norland U زمین
field U زمین
globes U زمین
acres U زمین
grazes U زمین
rooter U زمین کن
domains U زمین
grass roots U کف زمین
domain U زمین
grazed U زمین
graze U زمین
cinder tracks U زمین دو
soil U زمین
real estate U زمین
floored U کف زمین
soiling U زمین
floor U کف زمین
land n U زمین
ground surface U کف زمین
aerospace U جو زمین
lackland U بی زمین
ground U کف زمین
cinder track U زمین دو
geodetically U زمین
floor U کف زمین
ground U زمین
this earthly round U زمین
tellus U زمین
globe U زمین
extra terrestrial U زمین
ground U : زمین
floors U کف زمین
soils U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
earth socket پریز زمین
earth science U زمین شناسی
earth's attraction U ربایش زمین
isogeotherm U همدمای زمین
geolatry U زمین پرستی
earth terminal U ترمینال زمین
gridiron U زمین فوتبال
glebe U زمین خاک
geotherm U همدمای زمین
geoisotherm U همدمای زمین
gridition U زمین فوتبال
soccer field U زمین فوتبال
geoid U زمین دیسه
geoid U زمین وار
greenside U در مجاورت زمین
earth's axis U محور زمین
earthward U بسوی زمین
graben U فرو زمین
earthing strap U تسمه زمین
earthling U اهل زمین
emblements U حاصل زمین
earthmoving U حرکت زمین
glebe U زمین وقف
emblements U محصول زمین
elevated ground U زمین بلند
earthwards U بطرف زمین
earthwards U سوی زمین
feature line U خط عوارض زمین
earthing U اتصال زمین
geosphere U زمین سپهر
geodesy U زمین سنجی
earth's crust U پوسته زمین
geochemistry U زمین شیمی
geostrategy U زمین شناسی
geotaxis U زمین گرایی
foreland U زمین جلوامده
flat ground U زمین مسطح
flat ground U زمین تخت
geotropism U زمین گرایی
field of play U زمین بازی
earthward U بطرف زمین
earth excavating U حفاری زمین
above the earth U در روی زمین
boggy U زمین باطلاقی
grasses U زمین چمن
grass U زمین چمن
faults U شکست زمین
faulted U شکست زمین
fault U شکست زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com