English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winter U زمستان
winters U زمستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterer U زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
winter kill U زمستان کش
brumal U مربوط به زمستان
depth of winter U چله زمستان
the dead of winter U چله زمستان
in the midst of winter U در وسط زمستان
wintertide U فصل زمستان
in the midst of winter U در قلب زمستان
the f. winter U زمستان اینده
winter tide U فصل زمستان
in the midst of winter U در چله زمستان
all over winter U سراسر زمستان
wintertime U هنگام زمستان
wintry U مناسب زمستان
wintery U مناسب زمستان
nuclear winter U زمستان اتمی
hibernation U زمستان خوابی
wintertime U فصل زمستان
midwinter U وسط زمستان
winterer U بسر برنده زمستان
winterish U مناسب برای زمستان
dormice U موش زمستان خواب
dormouse U موش زمستان خواب
winter kill U در سرمای زمستان از بین رفتن
hibernate U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous U گیاهی که در زمستان برگ میریزد
hibernating U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
half evergreen U دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
The squirrels are storing up nuts for the winter. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com