English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
response time U زمان پاسخ دهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
response time U زمان پاسخ
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
response U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
item of written comment U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
responses U پاسخ
responds U پاسخ
responded U پاسخ
in reply to U در پاسخ
no U : پاسخ نه
responsions U پاسخ
answers U پاسخ
answer U پاسخ
replying U پاسخ
reply U پاسخ
answered U پاسخ
replies U پاسخ
answerback U در پاسخ
rebutter U پاسخ رد
answering U پاسخ
replied U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
replication U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
in answer to U در پاسخ به
respond U پاسخ
statement U پاسخ
anticipatory response U پاسخ انتظاری
irresponsive U پاسخ ندهنده
vaccum response U پاسخ غیابی
rejoining U در پاسخ گفتن
color response U پاسخ رنگ
rejoining U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دادن
answerable U پاسخ دار
rejoined U در پاسخ گفتن
whole response U پاسخ کلی
w response U پاسخ کلی
voice answer back U پاسخ سمعی
responds U پاسخ دادن
rejoin U پاسخ دادن
rejoin U در پاسخ گفتن
vab U پاسخ سمعی
content response U پاسخ محتوایی
right answer U پاسخ درست
to make a response U پاسخ دادن
early answer U پاسخ زود
to definitive answer U پاسخ قطعی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
correct response U پاسخ درست
solution U پاسخ یک مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
manipulandum U ابزار پاسخ
an a answer U پاسخ مثبت
moro response U پاسخ مورو
anatomy response U پاسخ کالبدی
original response U پاسخ ابتکاری
rejoinders U پاسخ دفاعی
rejoinder U پاسخ دفاعی
pleas U پاسخ دعوی
plea U پاسخ دعوی
conditioned response U پاسخ شرطی
answerback U پاسخ برگشتی
image response U پاسخ تصویر
impluse response U پاسخ ایمپولز
answer mode U حالت پاسخ
movement response U پاسخ حرکت
consummatory response U پاسخ پایانی
operandum U ابزار پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
response amplitude U دامنه پاسخ
respond U پاسخ دادن
calculation U پاسخ تقریبی
reflection response U پاسخ قرینه
emitted response U پاسخ صدوری
answers U پاسخ به یک سوال
replier U پاسخ دهنده
responded U پاسخ دادن
running rate U اهنگ پاسخ
oracles U پاسخ مبهم
response differentiation U تفکیک پاسخ
response duration U مدت پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
response set U امایه پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
response intensity U شدت پاسخ
frequency respone U پاسخ فرکانس
responsorial U پاسخ دهنده
response generalization U تعمیم پاسخ
response equivalence U هم ارزی پاسخ
answers U : جواب پاسخ
answers U : پاسخ دادن
popular response U پاسخ رایج
discriminatory response U پاسخ افتراقی
rejoins U پاسخ دادن
answered U : جواب پاسخ
answer U : پاسخ دادن
answered U : پاسخ دادن
answer U پاسخ به یک سوال
answer U : جواب پاسخ
answered U پاسخ به یک سوال
position response U پاسخ مکانی
oracle U پاسخ مبهم
answering U پاسخ به یک سوال
delayed response U پاسخ درنگیده
answering U : پاسخ دادن
rejoins U در پاسخ گفتن
distal response U پاسخ دوربرد
preparatory response U پاسخ مقدماتی
answering U : جواب پاسخ
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
pure color response U پاسخ خالص رنگ
cer U پاسخ هیجانی شرطی
ucr U پاسخ غیر شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
psychogalvanic response U پاسخ گالوانیکی- روانی
achromatic color response U پاسخ رنگ بی فام
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
visual righting response U پاسخ تعادل دیداری
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
electrodermal response U پاسخ برقی پوست
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
all or none response U پاسخ همه یا هیچ
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
white space response U پاسخ به بخش سفید
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
s r psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
s r model U الگوی محرک- پاسخ
pilomotor response U پاسخ سیخ شدن مو
shading response U پاسخ سایه روشن
the answer is in the negative U پاسخ ان منفی است
galvanic skin response U پاسخ برقی پوست
he returned a negative U پاسخ منفی داد
affirmative U پاسخ "بله " بود
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
open ended question U پرسش باز پاسخ
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
modulation frequency response U پاسخ فرکانس مدولاسیون
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com