English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meal times U زمان وعده های غذا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invitations U وعده خواهی وعده گیری
invitation U وعده خواهی وعده گیری
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
vows U وعده
vowing U وعده
vowed U وعده
vow U وعده
payable at sight U بی وعده
behest U وعده
termless U بی وعده
punctually U در سر وعده
promises U وعده
promise U وعده
usance U وعده
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
credited U وعده مهلت
credit U وعده مهلت
crediting U وعده مهلت
credits U وعده مهلت
rendezvous area U وعده گاه
appointments U وعده ملاقات
payable at maturity U وعده دار
forward delivery U تحویل به وعده
forward dealing U معامله به وعده
due at a specified date after sight U وعده دار
promisor U وعده دهنده
postdated cheque U چک وعده دار
promissory U وعده اور
hest U امریه وعده
punctual payment U پرداخت در سر وعده
appointment U وعده ملاقات
on six mounth scredit U با ششماه وعده
rendezvous U وعده گاه
usance U وعده فرجه
plea U وعده مشروط
appointed day U وعده ملاقات
cop-out U خلف وعده
date [appointment] U وعده ملاقات
usance bill U برات به وعده
cop-outs U خلف وعده
pleas U وعده مشروط
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
appointments U وعده های ملاقات
maturity U وعده یا موعد پرداخت
invited U خواندن وعده گرفتن
appointed days U وعده های ملاقات
invites U خواندن وعده گرفتن
invite U خواندن وعده گرفتن
usance U برات وعده دار
i rest upon your promise U من به وعده شما است
matured U وعدهای وعده دار
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
So much for her promises . U این هم از وعده های او
helping U یک وعده یا پرس خوراک
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
dates [appointments] U وعده های ملاقات
contango U با وعده معامله کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
promises U نوید انتظار وعده دادن
invite U مهمان کردن وعده دادن
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
promise U نوید انتظار وعده دادن
invited U مهمان کردن وعده دادن
invites U مهمان کردن وعده دادن
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise U کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check . U چک مدت دار ( وعده دار )
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
tempos U زمان
cycle time U زمان
yet U تا ان زمان
thitherto U تا ان زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
away U از ان زمان
clock U زمان
synchrone U هم زمان
simultaneously U در یک زمان
time of blowing U زمان دم
whene'er U هر زمان
tempo U زمان
time consuming U زمان بر
cotemporaneous U هم زمان
time-piece U زمان
time-consuming U زمان بر
timepiece U زمان
coinstantaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
contemporaneous U هم زمان
synchronous U هم زمان
time U زمان
dates U زمان
date U زمان
clocks U زمان ها
periods U زمان
termed U زمان
terming U زمان
period U زمان
times U زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
term U زمان
stroke U زمان
timed U زمان
zeitgeist U زمان
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
waiting time U زمان انتظار
word time U زمان کلمه
man and boy U از زمان بچگی
solar time U زمان خورشیدی
slack time U زمان سکون
time lags U زمان تاخیر
solar time U زمان شمسی
sidereal time U زمان نجومی
searching time U زمان جستجو
seek time U زمان پیگرد
lost time U زمان گمگشته
seek time U زمان پیگردی
scheduler U زمان بند
multiplication time U زمان ضرب
maintenance period U زمان تعمیرات
lapse time U زمان کاهش
setting time U زمان گیرش
setup time U زمان برپایی
lapse of time U مرور زمان
latency U زمان بیکاری
miscellaneous time U زمان متفرقه
delay time U زمان تاخیر
makeup time U زمان جبران
within resonable time U طی زمان معقول
sidereal time U زمان ستارههای
scheduling queue U صف زمان بندی
time lag U زمان مرده
standard time U زمان استانده
time utility U استفاده از زمان
time slice U قطعه زمان
time perception U ادراک زمان
real time U زمان حقیقی
time of disintegration U زمان انفجار
lapses U گذشت زمان
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
time log U جدول زمان
scheduling U زمان بندی
loading time U زمان بارگیری
timeer U زمان سنج
timming U زمان گیری
universal time U زمان عام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com