English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
holding time U زمان نگهداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Q Channel U یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Other Matches
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
internment U نگهداری
upkeep U نگهداری
retinues U نگهداری
retinue U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
detentions U نگهداری
holding U نگهداری
storage U نگهداری
detainer U نگهداری
retention U نگهداری
detention U نگهداری
conservation U نگهداری
keeping U نگهداری
custody U نگهداری
protection U نگهداری
safe guard U نگهداری
safe keeping U نگهداری
maintenance U نگهداری
sustention U نگهداری
guardianship U نگهداری
sustentation U نگهداری
sustenance U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
preservation U نگهداری
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
conserve U نگهداری کردن
care of supplies U نگهداری اماد
conserving U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
conserved U نگهداری کردن
tenure U نگهداری اشغال
maintain U نگهداری کردن
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
interludes U نگهداری مقدماتی
tending U نگهداری کردن از
tended U نگهداری کردن از
interlude U نگهداری مقدماتی
tend U نگهداری کردن از
keeps U نگهداری کردن
category U طبقه نگهداری
maturing U نگهداری بتن
maintains U نگهداری کردن
maintained U نگهداری کردن
tends U نگهداری کردن از
categories of maintenance U طبقات نگهداری
hold U ایست نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
maintenance U نگهداری و تعمیر
maintenance period U دوره نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
maintenance U تعمیر و نگهداری
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
safeguarded U نگهداری کردن
levels of maintenance U ردههای نگهداری
safeguarding U نگهداری کردن
safeguards U نگهداری کردن
to maintain a road U نگهداری کردن
to maintain one's family U نگهداری کردن
to take keep U نگهداری کردن
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintrain U نگهداری کردن
keep U نگهداری کردن
LSD U نگهداری تحویل
holds U ایست نگهداری
tenability U قابلیت نگهداری
restraints U نگهداری خودداری
retentivity U قدرت نگهداری
the keeping of a festival U نگهداری عید
record keeping U نگهداری سوابق
program maintenance U نگهداری برنامه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
restraint U نگهداری خودداری
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
safeguard U نگهداری کردن
holding costs U مخارج نگهداری
energy preservation U نگهداری انرژی
support U نگهداری کردن
warehousing U نگهداری در انبار
depot maintenance U نگهداری دپویی
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
manage U نگهداری کردن
maintain U نگهداری کردن
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
care U نگهداری موافبت
cared U نگهداری موافبت
cares U نگهداری موافبت
upkeep U نگهداری کردن
holding capacity U فرفیت نگهداری
granfather file U نگهداری می شوند
account U نگهداری حسابها
field maintenance U نگهداری در صحرا
categories of maintenance U انواع نگهداری
field maintenance U نگهداری صحرایی
field capacity U فرفیت نگهداری
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
support U تایید کردن نگهداری
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
mew U دراصطبل نگهداری کردن
remote servicing U نگهداری از راه دور
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
depositery U محل نگهداری سپرده
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
baby farm U محل نگهداری کودکان
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
remote maintenance U نگهداری از راه دور
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
software maintenance U نگهداری نرم افزار
gasholders U محل نگهداری بنزین
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
management U اجرا و نگهداری شبکه
managements U اجرا و نگهداری شبکه
gasholder U محل نگهداری بنزین
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
preventive U ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com