Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
local time
U
زمان محلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
Other Matches
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
local posts
U
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
sympatry
U
هم محلی
native
U
محلی
occupation crossing
U
پل محلی
locals
U
محلی
domestic
U
محلی
natives
U
محلی
regionally
U
محلی
residential
U
محلی
autochthonous
U
محلی
vernaculars
U
محلی
vernacular
U
محلی
local line
U
خط محلی
autochthon
U
محلی
topical
U
محلی
parochial
U
محلی
regional
U
محلی
local
U
محلی
local
<adj.>
U
محلی
regional
<adj.>
U
محلی
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
local vertical
U
قائم محلی
kangoroo court
U
دادگاه محلی
local variable
U
متغیر محلی
local purchase
U
خرید محلی
local file
U
فایل محلی
local government
U
حکومت محلی
local government
U
حاکم محلی
local national
U
سکنه محلی
local group
U
گروه محلی
brogue
U
لهجه محلی
local mode
U
باب محلی
brogues
U
لهجه محلی
local loop
U
حلقه محلی
local investigation
U
تحقیق محلی
local procurement
U
خرید محلی
local enquiry
U
بازجویی محلی
local echo
U
پژواک محلی
local security
U
تامین محلی
legman
U
خبرنگار محلی
local norm
U
هنجار محلی
local area network
U
شبکه محلی
local terminal
U
ترمینال محلی
local authority
U
انجمن محلی
local terminal
U
پایانه محلی
local circuit
U
مدار محلی
local network
U
شبکه محلی
local road
U
راه محلی
local store
U
ذخیره محلی
local storage
U
انباره محلی
localized
U
محلی - محصوربهیکمحل
local intelligence
U
هوش محلی
sepoy
U
پاسبان محلی
ordinances
U
مقررات محلی
ordinance
U
مقررات محلی
provincialism
U
محلی اندیشی
parish council
U
شورای محلی
patters
U
لهجه محلی
pattering
U
لهجه محلی
pattered
U
لهجه محلی
patter
U
لهجه محلی
provincial road
U
جاده محلی
local currency
U
پول محلی
local center
U
مرکز محلی
costumes
U
لباس محلی
costume
U
لباس محلی
local time
U
وقت محلی
territorial
U
محلی منطقهای
local paper
U
روزنامه محلی
provincial
U
ولایتی محلی
regional purchase
U
خرید محلی
civil time
U
ساعت محلی
place
U
در محلی گذاردن
localism
U
اصطلاح محلی
domestic economy
U
اقتصاد محلی
indigenous industries
U
صنایع محلی
homebrew
U
بازیگر محلی
homebred
U
بازیگر محلی
placing
U
در محلی گذاردن
places
U
در محلی گذاردن
dialect
U
زبان محلی
dialects
U
زبان محلی
off
U
از محلی بخارج
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
autonomy
U
استقلال محلی محدود
local warning
U
اعلام خطر محلی
rural district council
U
انجمن محلی زراعی
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
square dance
U
رقص محلی امریکا
grass roots
U
اجتماع محلی منشاء
reference
U
دستیابی به محلی در حافظه
traject
U
از محلی عبور کردن
overwrite
U
بالای محلی نوشتن
to go on the parish
U
اعانه محلی گرفتن
locked up
U
در محلی محصور کردن
local subscriber
U
مشترک تلفنی محلی
lock up
U
در محلی محصور کردن
overwrite
U
نوشته داده در محلی
references
U
دستیابی به محلی در حافظه
provincialism
U
گویش یا لهجه محلی
local traffic
U
رفت و امد محلی
step out
U
از محلی خارج شدن
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
local area network
U
شبکه ناحیه محلی
decentralising
U
حکومت محلی دادن
decentralizes
U
حکومت محلی دادن
district call box
U
جعبه خبر محلی
decentralizing
U
حکومت محلی دادن
emplace
U
در محلی قرار دادن
overruns
U
سرتاسر محلی رافراگرفتن
locals
U
داخلی اخبار محلی
decentralize
U
حکومت محلی دادن
overrun
U
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning
U
سرتاسر محلی رافراگرفتن
local authority
U
مرجع صلاحیتدار محلی
local
U
داخلی اخبار محلی
To keep away from a place.
U
از محلی دور شدن
local hour angle
U
زاویه ساعتی محلی
getup
<idiom>
U
لباس محلی پوشیدن
take it out on
<idiom>
U
بی محلی به خاطر عصبانیت
local group of galaxies
U
کهکشانهای گروه محلی
decentralised
U
حکومت محلی دادن
local exchange
U
ردوبدل کننده محلی
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
recorder
U
رئیس دادگاه محلی
recorders
U
رئیس دادگاه محلی
decentralises
U
حکومت محلی دادن
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
maps
U
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
map
U
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
folklike
U
شبیه افسانه ها وعادات محلی
sites
U
محلی که پایه چیزی باشد
site
U
محلی که پایه چیزی باشد
costumier
U
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumiers
U
خیاط لباسهای محلی وویژه
bear garden
U
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
patavinity
U
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
distant
U
آنچه در محلی قرار دارد
costumer
U
خیاط لباسهای محلی وویژه
folkish
U
شبیه افسانه هاوعادات محلی
sited
U
محلی که پایه چیزی باشد
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
zero slot lan
U
شبکه محلی بدون شکاف
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
local warning
U
سیستم اعلام خطر محلی
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
out fall
U
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
lan
U
network Area Local شبکه محلی
stacks
U
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .
U
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
localization
U
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
naps
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
locals
U
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stack
U
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked
U
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com