Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
curfew
U
زمان قطع عبور و مرور قرق
curfews
U
زمان قطع عبور و مرور قرق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tolled
U
حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
Other Matches
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
trafficking
U
عبور و مرور
traffics
U
عبور و مرور
trafficked
U
عبور و مرور
traffic
U
عبور و مرور
airfield traffic
U
عبور و مرور فرودگاه
access structures
U
ساختمانهای عبور و مرور
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
bus traffic
U
عبور و مرور اتوبوسها
traffic control
U
کنترل عبور و مرور
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
traffic density
U
شدت عبور و مرور
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
traffic cut
U
تقاطع دو جریان عبور و مرور
to be under curfew
U
در منع عبور و مرور بودن
curfew period
U
ساعات منع عبور و مرور
air traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
access structures
U
ساختمان های قابل عبور و مرور
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
safe conduct
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
air movement section
U
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
safe-conducts
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
prescriptions
U
مرور زمان
prescription
U
مرور زمان
statute of limitation
U
مرور زمان
lapse of time
U
مرور زمان
time lapse
U
مرور زمان
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
lapses
U
استفاده از مرور زمان
positive prescription
U
مرور زمان مملک
positive prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
limitation of actions
U
مرور زمان دعاوی
statutory limitation
U
قانون مرور زمان
ecquisitive prescription
U
مرور زمان مملک
extinctive prescription
U
مرور زمان اسقاط حق
lapsing
U
استفاده از مرور زمان
acquisitive prescription
U
مرور زمان مملک
limitation period
U
مدت مرور زمان
time barred
U
مشمول مرور زمان
negative prescription
U
مرور زمان اسقاط حق
statute of limitations
U
قانون مرور زمان
period of prescription
U
مدت مرور زمان
lapse
U
استفاده از مرور زمان
creative prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
limitation act
U
قانون مرور زمان
negative prescription
U
مرور زمان مسقط
barred by statute
U
مشمول مرور زمان
wear thin
<idiom>
U
به مرور زمان لاغر شدن
lapsing
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
elapsation
U
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
prescribe to
U
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapse
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapses
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
patina
U
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
transit time
U
زمان عبور
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
road time
U
زمان عبور از جاده
passtime
U
زمان عبور ستون
time distance
U
زمان عبور ستون
limitation of actions
U
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
scale
U
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
overviews
U
مرور
overview
U
مرور
revisal
U
مرور
perusal
U
مرور
once-over
U
مرور
review
U
مرور
reviewed
U
مرور
tract
U
مرور
tracts
U
مرور
reviewing
U
مرور
reviews
U
مرور
reviewal
U
مرور
once over
U
مرور
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
lapses
U
انصراف مرور
lapsing
U
انصراف مرور
lapse
U
انصراف مرور
run over
U
مرور کردن
go through
U
مرور کردن
go over
U
مرور کردن
glances
U
نظراجمالی مرور
glance
U
نظراجمالی مرور
rehearsals
U
مرور ذهنی
rehearsal
U
مرور ذهنی
glanced
U
نظراجمالی مرور
scrolls
U
مرور کردن
turn over
U
مرور کردن
scroll
U
مرور کردن
rub up
U
مرور کردن
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
reviewing
U
بررسی کردن مرور
reviews
U
بررسی کردن مرور
reviewed
U
بررسی کردن مرور
review
U
بررسی کردن مرور
airfield traffic
U
عبورو مرور در فرودگاه
revision
U
تجدید نظر مرور
revisions
U
تجدید نظر مرور
reliving
U
در ذهن مرور کردن
relives
U
در ذهن مرور کردن
wear off/away
<idiom>
U
به مرور محو شدن
relived
U
در ذهن مرور کردن
informal design review
U
مرور غیررسمی طرح
scans
U
اجمالا مرور کردن
scan
U
اجمالا مرور کردن
relive
U
در ذهن مرور کردن
scanned
U
اجمالا مرور کردن
die out
<idiom>
U
به مرور از بین رفتن
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
diacoustics
U
علم مرور وشکست صدا
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
brush up on something
<idiom>
U
تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
air traffic regulation and identificatio
U
سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
right of passage
U
حق عبور
road haulage
U
حق عبور
transmission
U
عبور
toll
U
حق عبور
tolling
U
حق عبور
cross-Channel
U
عبور
alpha canis majoris
U
عبور
passages
U
عبور
passage of lines
U
عبور از خط
passage
U
حق عبور
passage
U
عبور
transmittance
U
عبور
transmittancy
U
عبور
fording
U
عبور از اب
transmittal
U
عبور
passages
U
حق عبور
transit
U
عبور
right of way
U
حق عبور
transmissions
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
tolls
U
حق عبور
crossing
U
عبور
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
overfly
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
pass
U
عبور کردن
passwords
U
اسم عبور
practicableness
U
قابلیت عبور
thoroughfares
U
راه عبور
cruise
U
عبور کردن
password
U
اسم عبور
crossest
U
عبور کردن
safe conducts
U
رخصت عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
traject
U
عبور گذرگاه
penstock
U
مجرای عبور اب
passavani
U
سند عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com