English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
His days are numbered. <idiom> U زمان فوت کردنش نزدیک است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approach time U زمان نزدیک شدن به باند
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
contiguous U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
near U نزدیک
hand to hand U نزدیک
near upon U نزدیک
nigh U نزدیک
close up U از نزدیک
close-ups U از نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
near- U نزدیک
neared U نزدیک
nears U نزدیک
accessible U نزدیک
nearing U نزدیک
nearest U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
nearer U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
not ahunderd mails flom U نزدیک
closes U نزدیک
closest U نزدیک
by U از نزدیک
on the eve of U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
nearby U نزدیک
upcoming U نزدیک
forthcoming U نزدیک
approaching U نزدیک
close U نزدیک
neighbouring U نزدیک
close-up U از نزدیک
next door to U نزدیک
beside U نزدیک
closer U نزدیک
in sight U نزدیک
vicinal U نزدیک
close aboard U نزدیک
near at hand U نزدیک
forby U از نزدیک
forbye U نزدیک
forbye U از نزدیک
imminent U نزدیک
close by U نزدیک
at hand U نزدیک
narrowly U از نزدیک
near by U نزدیک به
towards U نزدیک
proximate U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
cephalo U نزدیک به سر
hard by U نزدیک
forby U نزدیک
near by U نزدیک
adjacent U نزدیک
fast by U نزدیک
foreby U نزدیک
keep back U نزدیک نشوید
odd comeshortly U اینده نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
grazed U نزدیک به زمین
shortest U نزدیک تور
about U در اطراف نزدیک
Near our office . U نزدیک اداره ما
gain on U نزدیک شدن به
toward(s) evening U نزدیک به عصر
upstream U نزدیک به سرچشمه
recent memory U حافظه نزدیک
in the near future U در آینده نزدیک
converge U به هم نزدیک شدن
proximal U نزدیک مبدا
short U نزدیک تور
grazes U نزدیک به زمین
close coordination U هماهنگی نزدیک
shorter U نزدیک تور
of kin U نزدیک همانند
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
near sightedness U نزدیک بینی
close in U نزدیک شدن
near sight U نزدیک بینی
close price U قیمت نزدیک
to be quite close U نزدیک به هم بودن
closer U نزدیک بهم
close support U پشتیبانی نزدیک
close range U مسافت نزدیک
paranasal U نزدیک بینی
parahepatic U نزدیک جگر
come by U نزدیک شدن
inside U نزدیک بمرکز
closes U نزدیک بهم
insides U نزدیک بمرکز
close U نزدیک به ناو
closes U نزدیک به ناو
close U نزدیک بهم
closer U نزدیک به ناو
erelong U در اینده نزدیک
near point U نقطه نزدیک
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
neared U نزدیک به ضربه
abut U نزدیک بودن
near- U نزدیک به ضربه
near U نزدیک به ضربه
subadult U نزدیک سن تکلیف
abutted U نزدیک بودن
nearer U نزدیک به ضربه
draw on U نزدیک شدن
neighbours U نزدیک مجاور
nears U نزدیک به ضربه
abuts U نزدیک بودن
far and near U دور و نزدیک
nearing U نزدیک به ضربه
whitish U نزدیک به سفید
neighbors U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
nearest U نزدیک به ضربه
near shore U نزدیک به ساحل
subapical U نزدیک راس
accede U نزدیک شدن
offing U در اینده نزدیک
nearer the end U نزدیک تر بیابان
stand by <idiom> U نزدیک بودن
beetle eyed U نزدیک بین
myopic U نزدیک بین
near sighted U نزدیک بین
near-sighted U نزدیک بین
nearsighted U نزدیک بین
short-sighted U نزدیک بین
cypres U تقریبی نزدیک
danger close U خطر نزدیک
accosting U نزدیک شدن
myopy U نزدیک بینی
acceded U نزدیک شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com