Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retard time
U
زمان عقب افتادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
enthralment
U
افتادگی
lags
U
پس افتادگی
lagged
U
پس افتادگی
lag
U
پس افتادگی
arrearage
U
پس افتادگی
retardation
U
پس افتادگی
humility
U
افتادگی
languor
U
از پا افتادگی
self effacement
U
افتادگی
modestly
U
با افتادگی با تواضع
disfiguration
U
ازشکل افتادگی
breakdowns
U
از کار افتادگی
pretermission
U
از قلم افتادگی
prolapse
U
پایین افتادگی
prolapsus
U
پایین افتادگی
humbly
U
از روی افتادگی
disfigurements
U
از شکل افتادگی
banality
U
پیش پا افتادگی
disfigurement
U
از شکل افتادگی
overlapping
U
روی هم افتادگی
ommission
U
از قلم افتادگی
paralysis
U
ازکار افتادگی
breakdown
U
از کار افتادگی
defeat
U
از شکل افتادگی
defeated
U
از شکل افتادگی
defeating
U
از شکل افتادگی
defeats
U
از شکل افتادگی
obsolescence
U
ازرواج افتادگی
omissions
U
از قلم افتادگی
social lag
U
پس افتادگی اجتماعی
falling of the womb
U
پائین افتادگی
disfavour
U
از نظر افتادگی
disfavor
U
از نظر افتادگی
forward slip
U
پیش افتادگی
commonplaceness
U
پیش پا افتادگی
retard time
U
عقب افتادگی
cultural lag
U
پس افتادگی فرهنگی
to humble oneself
U
افتادگی نمودن
impaction
U
گیر افتادگی
prosiness
U
پیش پا افتادگی
drop out
U
از قلم افتادگی
forwardness
U
پیش افتادگی
backwardness
U
عقب افتادگی
omission
U
از قلم افتادگی
lap seam
U
رویهم افتادگی
prolapsus
U
بیرون افتادگی
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
angle of lead
U
زاویه پیش افتادگی
lead angle
U
زاویه پیش افتادگی
lead of phase
U
پیش افتادگی فاز
down time
U
مدت از کار افتادگی
downtime
U
مدت از کار افتادگی
lapped
U
زیرکار رویهم افتادگی
prosaicness
U
پیش پا افتادگی سادگی
meekly
U
از روی فروتنی یا افتادگی
lap
U
زیرکار رویهم افتادگی
missing parts test
U
ازمون افتادگی وار
deflection
U
پایین افتادگی واخمش
deflections
U
پایین افتادگی واخمش
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
leeway
U
عقب افتادگی راه گریز
falling of the womb
U
سقوط کردن پائین افتادگی
overlap of distillat curves
U
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
sweeney
U
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
sweeny
U
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
forward slip
U
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
advances
U
پیش افتادن پیش افتادگی
advancing
U
پیش افتادن پیش افتادگی
advance
U
پیش افتادن پیش افتادگی
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synthetic dyes
U
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
yet
U
تا ان زمان
thence
U
از ان زمان
time consuming
U
زمان بر
contemporaneous
U
هم زمان
time-consuming
U
زمان بر
tempo
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
cycle time
U
زمان
tempos
U
زمان
away
U
از ان زمان
thitherto
U
تا ان زمان
time-piece
U
زمان
timepiece
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
term
U
زمان
termed
U
زمان
terming
U
زمان
clocks
U
زمان ها
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
clock
U
زمان
period
U
زمان
date
U
زمان
dates
U
زمان
periods
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
stroke
U
زمان
times
U
زمان
time
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
simultaneously
U
در یک زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
stroked
U
زمان
stroking
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
strokes
U
زمان
timed
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
reasonable time
U
زمان معقول
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
real time
U
زمان حقیقی
fuze setting
U
زمان ماسوره
fire time
U
زمان انفجار
recurrence interval
U
زمان برگشت
recovery time
U
زمان بهبود
effective time
U
زمان موثر
fusing time
U
زمان ذوب
reaction time
U
زمان واکنش
down time
U
زمان تلف
down time
U
زمان توقف
down time
U
زمان بیکاری
rise time
U
زمان خیز
greenwich time
U
زمان گرینیچ
preterit
U
زمان ماضی
preparation time
U
زمان تهیه
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
moments
U
زمان اهمیت
prescription
U
مرور زمان
past tense
U
زمان گذشته
yesterday
U
زمان گذشته
statute of limitation
U
مرور زمان
production time
U
زمان ساخت
scheduling
U
زمان بندی
production time
U
زمان تولید
floor to floor time
U
زمان اصلی
handleing time
U
زمان بررسی
ephemeris time
U
زمان نجومی
sidereal time
U
زمان نجومی
scheduling queue
U
صف زمان بندی
scheduler
U
زمان بند
running time
U
زمان رانش
f. tense
U
زمان اینده
lapse
U
گذشت زمان
lapses
U
گذشت زمان
solar time
U
زمان شمسی
solar time
U
زمان خورشیدی
slack time
U
زمان سکون
searching time
U
زمان جستجو
seek time
U
زمان پیگرد
sidereal time
U
زمان ستارههای
setup time
U
زمان برپایی
exposure time
U
زمان پرتودهی
exposure time
U
زمان پرتوگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com