Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
order time
U
زمان سفارش کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
Other Matches
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
order for goods
U
سفارش کالا
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
lead time
U
زمان انجام سفارش
order processing time
U
زمان انجام سفارش
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
shipping time
U
مدت زمان ارسال کالا
short run
U
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
indenting
U
سفارش
indent
U
سفارش
order
U
سفارش
indents
U
سفارش
reference
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
blanket order
U
سفارش کلی
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
trial order
U
سفارش ازمایشی
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
modification order
U
سفارش اصلاحی
ordering
U
سفارش دهی
purchase order
U
سفارش خرید
indents
U
سفارش دادن
indenting
U
سفارش دادن
indent
U
سفارش دادن
engaged
U
سفارش شده
processing of the order
U
انجام سفارش
outwork
U
سفارش به بیرون
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
back order
U
سفارش معوق
place an order
U
سفارش دادن
send away for
U
سفارش دادن
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
enjoin
U
سفارش کردن به
order format
U
قالب سفارش
acknowledgement of order
تایید سفارش
factory order
U
سفارش ساخت
enjoining
U
سفارش کردن به
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
commendation
U
سفارش تقدیر
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
enjoins
U
سفارش کردن به
order
U
دستور سفارش
letter of recommendation
U
سفارش نامه
conditional order
U
سفارش مشروط
order
U
سفارش دادن
enjoined
U
سفارش کردن به
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
ordered
U
سفارش داده شده
order
U
دستور دادن سفارش
custom made
U
سفارش داده شده
custom-made
U
سفارش داده شده
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
order processing time
U
مدت انجام سفارش
engage
U
از پیش سفارش دادن
indents
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش رسیده از خارج
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
re order
U
سفارش دوم باره
indents
U
سفارش رسیده از خارج
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
open indent
U
سفارش خرید باز
reorder
U
دوباره سفارش دادن
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
engages
U
از پیش سفارش دادن
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
produced
U
کالا
product
U
کالا
mattering
U
کالا
products
U
کالا
ware
U
کالا
traffics
U
کالا
trafficking
U
کالا
chattel
U
کالا
trafficked
U
کالا
produce
U
کالا
traffic
U
کالا
produces
U
کالا
goods
U
کالا
mattered
U
کالا
good
U
کالا
matter
U
کالا
materials
U
کالا
material
U
کالا
wares
U
کالا
matters
U
کالا
object of sale
U
کالا
stuffed
U
کالا
articles
U
کالا
commodity
U
کالا
cargoes
U
کالا
stuff
U
کالا
cargo
U
کالا
mercery
U
کالا
article
U
کالا
commodities
U
کالا
traffick
U
کالا
merchandise
U
کالا
stuffs
U
کالا
consignor
U
فرستنده کالا
interchange
U
مبادله کالا
barters
U
دادوستد کالا
bartering
U
دادوستد کالا
copper alloy
U
همبسته کالا
bartered
U
دادوستد کالا
exclusion principle
U
کالا نیستندشد
fairest
U
نمایشگاه کالا
fairs
U
نمایشگاه کالا
samples
U
نمونه کالا
fair
U
نمایشگاه کالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com