English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
being U زمان حال فعل be to هستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
reality U هستی
realities U هستی
being U هستی
existence U هستی
existences U هستی
esse U هستی
thou art U تو هستی
essence U هستی
Are you hungry? U تو گرسنه هستی؟
extant U دارای هستی
to bring existence U هستی دادن
ontology U هستی شناسی
to call into being U هستی دادن
to give being to U هستی بخشیدن
ens U هستی مطلق
All right? U سالم هستی؟
ontologist U هستی شناس
Is everything all right? U سالم هستی؟
ingenerate U هستی دادن
existential U مربوط به هستی
objectivity U هستی واقعیت
vivifier U هستی بخش
existentialism U هستی گرایی
realities U هستی اصلیت
reality U هستی اصلیت
What are you waiting for ? U معطل چه هستی ؟
individuum U هستی مطلق
corporality U هستی جسمانی تن
substantively U با داشتن هستی جداگانه
pre existence U هستی از پیش ازلیت
individuum U هستی تجزیه ناپذیر
cosmic U مربوط بعالم هستی
ontological U وابسته به هستی شناسی
cosmic U مربوط به عالم هستی
raw deal <idiom> U آخر خط ،پایان هستی
antitheist U منکر هستی خدا
inesse U دارای هستی واقعی
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
You are stll a child in her eyes. U به چشم اوهنوز یک بچه هستی
atheistical U مبنی برانکار هستی خدا
I want to swim ,are you on ? U اهلش هستی شنا کنیم ؟
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
nirvana U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
nirvanas U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
Very funny ! Ha , ha , ha ! U یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
Are you still around? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
I appreciate your concern, but I'm fine. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
date U زمان
dates U زمان
time of blowing U زمان دم
whene'er U هر زمان
term U زمان
away U از ان زمان
terming U زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
zeitgeist U زمان
period U زمان
simultaneously U در یک زمان
coinstantaneous U هم زمان
synchrone U هم زمان
tempos U زمان
stroking U زمان
thitherto U تا ان زمان
synchronous U هم زمان
time-consuming U زمان بر
time U زمان
cycle time U زمان
clock U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
periods U زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
clocks U زمان ها
yet U تا ان زمان
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
time consuming U زمان بر
termed U زمان
times U زمان
thence U از ان زمان
contemporaneous U هم زمان
timed U زمان
makeup time U زمان جبران
running time U زمان رانش
lost time U زمان مفقوده
scheduling U زمان بندی
scheduling queue U صف زمان بندی
length of time U طول زمان
period of concentration U زمان تمرکز
timing U زمان سنجی
response time U زمان واکنش
run time U زمان اجرا
linkage time U زمان پیوند
loading time U زمان بارگیری
yesterday U زمان گذشته
past tense U زمان گذشته
lost time U زمان گمگشته
load time U زمان بارکردن
real time U زمان حقیقی
maintenance period U زمان تعمیرات
scheduler U زمان بند
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
light load period U زمان بار کم
non productive time U زمان مرده
nonsynchronous U ناهم زمان
reasonable time U زمان معقول
reaction time U زمان واکنش
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
lapse U گذشت زمان
preparation time U زمان تهیه
preterit U زمان ماضی
orthogenesis U جبر زمان
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
lapses U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
passtime U زمان گذارستون
peace time U زمان صلح
lapsing U گذشت زمان
recovery time U زمان بهبود
recurrence interval U زمان برگشت
return perion U زمان برگشت
man and boy U از زمان بچگی
response time U زمان پاسخ
mean time U زمان متوسط
prescription U مرور زمان
response time U زمان واگنش
prescriptions U مرور زمان
relief time U زمان استراحت
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
microcycle U واحد زمان
miscellaneous time U زمان متفرقه
reflex time U زمان بازتاب
multiplication time U زمان ضرب
reference time U زمان مرجع
peace time U در زمان صلح
leisure time U زمان اسودگی
all crash U زمان فوریت
down time U زمان بیکاری
blue moon U زمان دراز
budget period U زمان بودجه
distribution time U زمان توزیع
dilation of time U اتساع زمان
dilation of time U انبساط زمان
chromometer U زمان سنج
chronograph U زمان نگار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com