English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delivery leadtime U زمان تحویل اولین قسمت وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delivery leadtime U زمان تحویل اولین پارتی وسایل
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
initialing U اولین قسمت
initialled U اولین قسمت
initials U اولین قسمت
initial U اولین قسمت
initialed U اولین قسمت
initialling U اولین قسمت
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
portcall U زمان رسیدن وسایل به بندر
use age U مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfers U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transferring U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
first in first out U صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
quarter U یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
fifo U اولین صادره از اولین وارده
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
initials U اولین
initiatory U اولین
initialing U اولین
initialed U اولین
initial U اولین
initialling U اولین
initialled U اولین
headmost U اولین
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
seconding U که پس از اولین می آید
first strike U اولین ضربه
initialling U اولین یا در ابتدا
betimes U در اولین فرصت
seconds U که پس از اولین می آید
initialed U اولین امضاء
initial U اولین یا در ابتدا
second U که پس از اولین می آید
seconded U که پس از اولین می آید
initial U اولین امضاء
first salvo U اولین رگبار
initialled U اولین امضاء
initials U اولین یا در ابتدا
initialling U اولین امضاء
immediate destination U اولین مقصد
initialled U اولین یا در ابتدا
initialing U اولین یا در ابتدا
first generation U اولین سری
initialing U اولین امضاء
initialed U اولین یا در ابتدا
initials U اولین امضاء
dday U اولین روزاغاز بکار
at your earliest convenience U در اولین فرصت مناسب
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
first light U اولین طلیعه خورشید
first ionization potential U پتانسیل اولین یونش
at first light U در اولین روشنایی روز
Go to the first crossroad. به اولین چهارراه بروید.
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
filo U اخرین صادره از اولین وارده
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
alphas U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
January U اولین ماه سال مسیحی
alpha U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
lifo U اولین صادره ازاخرین وارده
homes U اولین رکورد داده در فایل
first offender U متخلف برای اولین بار
home U اولین رکورد داده در فایل
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
primary U اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
first offenders U متخلف برای اولین بار
standard U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standards U اولین مگا بایت حافظه در PC.
lifo last in first out U اولین صادره از اخرین وارده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
initial U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initials U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
low sunday U اولین یکشنبه بعد از عید پاک
initialling U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ash wednesday U اولین روز ایام روزهء مسیحیان
initialled U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
drop cap U حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
initialed U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initialing U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
delivery U تحویل
utilization U تحویل
deliveries U تحویل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com