Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retention time
U
زمان بازداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suppression
U
بازداری
inhibition
U
بازداری
inhibitions
U
بازداری
block age
U
بازداری
deterrence
U
بازداری
dissuasion
U
بازداری
retention volume
U
حجم بازداری
disinhibition
U
بازداری زدایی
retention index
U
شاخص بازداری
reactive inhibition
U
بازداری واکنشی
inhibition potential
U
پتانسیل بازداری
internal inhibition
U
بازداری درونی
strait jacket
U
بازداری کردن
retention index
U
اندیس بازداری
retroactive inhibition
U
بازداری پس گستر
strait jackets
U
بازداری کردن
external inhibition
U
بازداری برونی
thought stopping technique
U
فن بازداری اندیشه
conditioned inhibition
U
بازداری شرطی
reciprocal inhibition
U
بازداری تقابلی
cortical inhibition
U
بازداری مغزی
social inhibition
U
بازداری اجتماعی
inhibits
U
بازداری کردن
inhibit
U
بازداری کردن
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
unconditioned inhibition
U
بازداری غیر شرطی
proactive inhibition
U
بازداری پیش گستر
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
contemporaneous
U
هم زمان
tempo
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
times
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
synchronous
U
هم زمان
synchrone
U
هم زمان
date
U
زمان
stroking
U
زمان
thitherto
U
تا ان زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
stroke
U
زمان
thence
U
از ان زمان
terming
U
زمان
simultaneously
U
در یک زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
time consuming
U
زمان بر
cotemporaneous
U
هم زمان
whene'er
U
هر زمان
away
U
از ان زمان
dates
U
زمان
cycle time
U
زمان
yet
U
تا ان زمان
time-piece
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
termed
U
زمان
clock
U
زمان
periods
U
زمان
period
U
زمان
clocks
U
زمان ها
timepiece
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
term
U
زمان
timed
U
زمان
tempos
U
زمان
time
U
زمان
passtime
U
زمان گذارستون
compile time
U
زمان کامپایل
compilation time
U
زمان کامپایل
turnaround time
U
زمان برگشت
cycle time
U
زمان سیکل
cycle time
U
زمان دوره
coking time
U
زمان کک سازی
pt
U
زمان گذشته
decay time
U
زمان اضمحلال
transfer time
U
زمان انتقال
turnaround time
U
زمان گردش
turn around time
U
زمان برگشت
training time
U
زمان تمرین
clocked
U
با سنجش زمان
dead time
U
زمان مرده
transit time
U
زمان گذار
universal time
U
زمان عام
transit time
U
زمان عبور
peace time
U
در زمان صلح
peace time
U
زمان صلح
transition time
U
زمان انتقال
dead time
U
زمان گمگشته
transition time
U
زمان تحول
executing
U
زمان اجرا
executes
U
زمان اجرا
prescriptions
U
مرور زمان
cutting time
U
زمان برش
cutting time
U
زمان اصلی
zeitgeist
U
روح زمان
cooling period
U
زمان انتظار
wait time
U
زمان انتظار
word time
U
زمان کلمه
timing
U
زمان احتراق
coking period
U
زمان کک سازی
correlation time
U
زمان همبستگی
waiting time
U
زمان انتظار
orthogenesis
U
جبر زمان
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان گیری
decay time
U
زمان تباهی
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
period of concentration
U
زمان تمرکز
PR
U
زمان حال
prescription
U
مرور زمان
delay time
U
زمان تاخیر
within resonable time
U
طی زمان معقول
connect time
U
زمان اتصال
cycle time
U
زمان تناوب
delay allowance
U
زمان تقسیم
response time
U
زمان واکنش
contemporize
U
هم زمان کردن
variable time
U
زمان متغیر
vicissitudes of time
U
انقلابات زمان
present tense
U
زمان حال
timing
U
زمان سنجی
timming
U
زمان گیری
slack time
U
زمان سکون
searching time
U
زمان جستجو
scheduling queue
U
صف زمان بندی
scheduler
U
زمان بند
association time
U
زمان تداعی
time lag
U
زمان مرده
running time
U
زمان رانش
time lag
U
زمان تاخیر
time lags
U
زمان مرده
time lags
U
زمان تاخیر
seek time
U
زمان پیگرد
local time
U
زمان محلی
sidereal time
U
زمان نجومی
sidereal time
U
زمان ستارههای
whenever
U
هر زمان که هرگاه
base period
U
زمان مبنا
setup time
U
زمان برپایی
setting time
U
زمان گیرش
attack timing
U
زمان بندی تک
seek time
U
زمان پیگردی
run time
U
زمان اجرا
allocated time
U
زمان نامی
rise time
U
زمان خیز
reflex time
U
زمان بازتاب
reference time
U
زمان مرجع
return perion
U
زمان برگشت
recovery time
U
زمان بهبود
activity time
U
زمان هر فعالیت
recurrence interval
U
زمان برگشت
adaptation time
U
زمان انطباق
add time
U
زمان جمع
access time
U
زمان دستیابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com