English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retention time U زمان بازداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suppression U بازداری
inhibition U بازداری
inhibitions U بازداری
block age U بازداری
deterrence U بازداری
dissuasion U بازداری
retention volume U حجم بازداری
disinhibition U بازداری زدایی
retention index U شاخص بازداری
reactive inhibition U بازداری واکنشی
inhibition potential U پتانسیل بازداری
internal inhibition U بازداری درونی
strait jacket U بازداری کردن
retention index U اندیس بازداری
retroactive inhibition U بازداری پس گستر
strait jackets U بازداری کردن
external inhibition U بازداری برونی
thought stopping technique U فن بازداری اندیشه
conditioned inhibition U بازداری شرطی
reciprocal inhibition U بازداری تقابلی
cortical inhibition U بازداری مغزی
social inhibition U بازداری اجتماعی
inhibits U بازداری کردن
inhibit U بازداری کردن
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
proactive inhibition U بازداری پیش گستر
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
contemporaneous U هم زمان
tempo U زمان
time of blowing U زمان دم
times U زمان
time-consuming U زمان بر
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
date U زمان
stroking U زمان
thitherto U تا ان زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
stroke U زمان
thence U از ان زمان
terming U زمان
simultaneously U در یک زمان
coinstantaneous U هم زمان
time consuming U زمان بر
cotemporaneous U هم زمان
whene'er U هر زمان
away U از ان زمان
dates U زمان
cycle time U زمان
yet U تا ان زمان
time-piece U زمان
zeitgeist U زمان
termed U زمان
clock U زمان
periods U زمان
period U زمان
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
term U زمان
timed U زمان
tempos U زمان
time U زمان
passtime U زمان گذارستون
compile time U زمان کامپایل
compilation time U زمان کامپایل
turnaround time U زمان برگشت
cycle time U زمان سیکل
cycle time U زمان دوره
coking time U زمان کک سازی
pt U زمان گذشته
decay time U زمان اضمحلال
transfer time U زمان انتقال
turnaround time U زمان گردش
turn around time U زمان برگشت
training time U زمان تمرین
clocked U با سنجش زمان
dead time U زمان مرده
transit time U زمان گذار
universal time U زمان عام
transit time U زمان عبور
peace time U در زمان صلح
peace time U زمان صلح
transition time U زمان انتقال
dead time U زمان گمگشته
transition time U زمان تحول
executing U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
prescriptions U مرور زمان
cutting time U زمان برش
cutting time U زمان اصلی
zeitgeist U روح زمان
cooling period U زمان انتظار
wait time U زمان انتظار
word time U زمان کلمه
timing U زمان احتراق
coking period U زمان کک سازی
correlation time U زمان همبستگی
waiting time U زمان انتظار
orthogenesis U جبر زمان
timing U زمان بندی
timing U زمان گیری
decay time U زمان تباهی
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
period of concentration U زمان تمرکز
PR U زمان حال
prescription U مرور زمان
delay time U زمان تاخیر
within resonable time U طی زمان معقول
connect time U زمان اتصال
cycle time U زمان تناوب
delay allowance U زمان تقسیم
response time U زمان واکنش
contemporize U هم زمان کردن
variable time U زمان متغیر
vicissitudes of time U انقلابات زمان
present tense U زمان حال
timing U زمان سنجی
timming U زمان گیری
slack time U زمان سکون
searching time U زمان جستجو
scheduling queue U صف زمان بندی
scheduler U زمان بند
association time U زمان تداعی
time lag U زمان مرده
running time U زمان رانش
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
time lags U زمان تاخیر
seek time U زمان پیگرد
local time U زمان محلی
sidereal time U زمان نجومی
sidereal time U زمان ستارههای
whenever U هر زمان که هرگاه
base period U زمان مبنا
setup time U زمان برپایی
setting time U زمان گیرش
attack timing U زمان بندی تک
seek time U زمان پیگردی
run time U زمان اجرا
allocated time U زمان نامی
rise time U زمان خیز
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
activity time U زمان هر فعالیت
recurrence interval U زمان برگشت
adaptation time U زمان انطباق
add time U زمان جمع
access time U زمان دستیابی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com