Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
wait time
U
زمان انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
mean repair time
U
زمان میانگین تعمیر
mean time to repair
U
زمان میانگین تعمیر
accumulation time
U
زمان تحت تعمیر بودن وسیله
awaiting aircraft availability
U
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
heaps
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man
U
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
disrepair
U
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
in range with
U
درخط
linear target
U
هدفهای درخط
laterad
U
واقع درخط افقی
draw up
<idiom>
U
دست بردن درخط
lateral
U
واقع درخط افقی
less than release unit
U
یکان درخط ترابری
rectilinear
U
سیر کننده درخط مستقیم
have dibs on
<idiom>
U
درخط استفاده از چیزی بودن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
expectantly
U
با انتظار
expectance
U
انتظار
prospects
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
expectations
U
انتظار
prospect
U
انتظار
prospected
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
expectation
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
anticipation
U
انتظار
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
aspiration level
U
سطح انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
redezvous
U
محل انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
in prospective
U
انتظار داشته
in prospect
U
انتظار داشته
reception rooms
U
اتاق انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
lobby
U
سالن انتظار
expectative
U
مورد انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
ante-rooms
U
اطاق انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
anterooms
U
اطاق انتظار
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
to look forward to
U
انتظار داشتن
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
standbys
U
حالت انتظار
wait state
U
حالت انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
wait state
U
وضعیت انتظار
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
standby
U
حالت انتظار
half pay
U
حق انتظار خدمت
renovation
U
تعمیر
upkeep
U
تعمیر
repairs
U
تعمیر
instauration
U
تعمیر
repair
U
تعمیر
repaired
U
تعمیر
maintenance
U
تعمیر
serviced
U
تعمیر
mending
U
تعمیر
service
U
تعمیر
repairing
U
تعمیر
spot repair
U
تعمیر در جا
face lifting
U
تعمیر
remaking
U
تعمیر
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
refits
U
تعمیر کردن
refitted
U
تعمیر کردن
repair time
U
مدت تعمیر
under repairing
U
دردست تعمیر
under repair
U
تحت تعمیر
under repair
U
در دست تعمیر
serviceability
U
تعمیر پذیری
refitting
U
تعمیر کردن
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
to do up
U
تعمیر رکدن
to patch up
U
تعمیر کردن
gunner's mate
U
تعمیر کارتوپ
fix
U
تعمیر کردن
reconditioning
U
تعمیر مجدد
base repair
U
تعمیر اساسی
fixes
U
تعمیر کردن
retread process
U
تعمیر مجدد
repair kit
U
جعبه تعمیر
serviceman
U
تعمیر کار
servicemen
U
تعمیر کار
service
U
تعمیر کردن
patch
U
تعمیر کردن
patches
U
تعمیر کردن
in disrepair
U
محتاج تعمیر
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
mend
U
تعمیر کردن
serviced
U
تعمیر کردن
refit
U
تعمیر کردن
over haul
U
تعمیر اساسی
out of repair
U
نیازمند تعمیر
refashion
U
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
U
تعمیر کردن
mends
U
تعمیر کردن
mended
U
تعمیر کردن
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
repair
U
تعمیر کردن
restoring
U
تعمیر کردن
restores
U
تعمیر کردن
restored
U
تعمیر کردن
darn
[conservate]
U
تعمیر کردن
darner
U
تعمیر کننده
repaired
U
تعمیر کردن
serviceability
U
قابلیت تعمیر
field service
U
تعمیر در محل
rehashes
U
تعمیر کردن
rehashed
U
تعمیر کردن
spot repair
U
تعمیر در محل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com